سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاه هشتم

 اسد بن مالک
از عناصر خبیث و قاتلین در کربلا، و سرسپردگان بنی امیه
نام او به گونه های مختلفی چون اسید بن مالک، و اسید بن مالک حضرمی، ذکر شده است. بعضی از مورخین چون «ابن شهرآشوب در مناقب» و سیدمحسن امین در «اعیان الشیعه» و قاضی نعمان او را شریک در قتل حضرت عبدالله فرزند مسلم بن عقیل (ع) با همدستی عمروبن صبیح صیداوی می دانند و در زیارت شهداء از ناحیه مقدسه امام زمان (ع) چنین آمده است:
السلام علی القتیل بن القتیل «عبدالله بن مسلم بن عقیل» و لعن الله قاتله عامر بن صعصعه و قیل اسد بن مالک، و امام زمان (ع)، او را لعنت کرده است.
اسید [اسد]، از جمله 10 نفری بود که بعد از شهادت حسین بن علی (ع)، بر بدن مبارک او با اسب تاختند و استخوان ها و سینه آن حضرت را درهم شکستند و چون نزد ابن زیاد ملعون رفتند، خواست اظهار خوش خدمتی کند و جایزه بگیرد، شعری به این مضمون خواند:
ما سینه حسین را درهم کوبیدیم بعد از آن که پشت او را لگدمال کردیم با اسبان قوی هیکل و تیزتاز!! (لعنة الله علیه)
ابن زیاد گفت: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ای امیر ما کسانی هستیم که نیکو خدمت کردیم. ابن زیاد وقعی بر ایشان نگذاشت و فرمان داد تا جایزه کمی به آنها دهند.
چون نسب این ده نفر را بررسی کردند، دیدند که همه حرامزاده و از اولاد زنا بودند.

سرانجام کار او:
زمانی که مختار ثقفی به خونخواهی حسین بن علی علیه السلام در سال 66 هـ.ق، قیام کرد، دستور داد دست و پای آنها را به میخ های آهنین بر زمین بکوبند و حکم داد تا بر بدن ایشان اسب تاختند تا هلاک شده و در زیر سم اسبان نابود گشتند. 
قولی است مبنی بر اینکه او، همان اسید حضرمی (شوهر طوعه) کسی که در کوفه، حضرت مسلم بن عقیل (ع) را در خانه اش پناه داد و او (اسید حضرمی و به نقلی پسرش بلال) این خبر را به دارالاماره و حکومت وقت داد و مسلم (ع) دستگیر شد. اما ممکن است فقط یک تشابه اسمی باشد. «بهر حال منبع موثقی بر این قول یافت نشد.» آنچه مسلم است اینکه از قتله کربلا بوده و دست ناپاکش به خون پاکان آلوده گشته است.


[ شنبه 91/9/18 ] [ 6:56 عصر ] [ م حجت ]

   
فرازهای فروزان زیارت عاشورا نمایانگر آموزه های زرّین از تأثیر نسل در دو سوی سپاه کفر و حق است. در این عبارات به خوبی از عوامل تربیتی:
  
الف. خانواده؛ یعنی پدر و مادر
  
ب. محیط تعلیم و تربیت و مربّی
  
ج. تأثیر محیط اجتماعی و فرهنگ عمومی
   
به عنوان زمینه ساز ساخت و پرداخت شخصیّت افراد آگاه می شویم و گستره این تعامل را نه در زندگی محدود چندین ساله، بلکه در افقی بی کران و نامحدود تا روز رستاخیز می توان مشاهده کرد. حال با هم این عبارات عبرت آموز و پدیده های تلخ و شیرین هریک را از نظر می گذرانیم.
  
نخست به جلوه های جاودان شخصیّت امام حسین علیه السلام می پردازیم:
  
1. السّلام علیک یا ابا عبداللّه
  
2. السّلام علیک یابن رسول اللّه
  
3. السّلام علیک یابن امیرالمؤمنین و ابن سیّد الوصیّین
   
4. السّلام علیک یابن فاطمة سیّدة نساء العالمین
  
5. السّلام علیک یا ثاراللّه و ابن ثاره والوتر الموتور
  
  
در بخش های دیگر زیارت عاشورا، آل زیاد، آل مروان و همه فرزندان امیّه، عبیداللّه پسر مرجانه و عمر پسر سعد بن ابی وقّاص را لعن می کنیم و می گوییم:
   
«لعن اللّه آل زیاد و آل مروان و لعن اللّه بن امیّة قاطبة و لعن اللّه ابن مرجانة و لعن اللّه عمر بن سعد...».
  
در فراز دیگر این زیارت می خوانیم:
  
 
پروردگارا! همانا این روز، روزی است که تبرّک جستند به این روز بنی امیه و فرزند هند جگرخوار، آن یزید ملعون فرزند ملعون بر زبان تو و بر زبان پیامبرت در هرجا و هر موقف و هر منزل که در آن، پیامبرت توقف داشت ـ که درود خدا بر او باد.ـ خدایا! لعنت فرست بر ابوسفیان و معاویه و یزید فرزند معاویه؛ بر آنان باد از طرف تو لعنت ابدی و جاوید و همیشگی. و این روزی است که آل زیاد و آل مروان شادی می کنند در این روز به خاطر کشتن [امام [حسین که درودهای خدا بر او باد؛ خدایا! لعن و نفرین و عذابت را بر آنان چند برابر کن.
  
در این دو بخش از زیارت با توجّه به واژه های «بنو»، «ابن» و «آل» عامل نخست و بسیار مهم و تأثیر گذار شخصیت افراد، یعنی دامان پدر و مادر و کانون خانه و خانواده ترسیم شده است و چهره زشت و ناپسند افراد منفی و منفور کربلا از این بُعد شخصیّتی نمایان گشته است.


[ چهارشنبه 91/9/15 ] [ 6:9 عصر ] [ م حجت ]

براىشمربن ذى الجوشن اسم‏هاى دیگرى چون اوس یا شرحبیل نیز ذکر شده است.

او را ذىالجوشن، صاحب زره وجوشن مى‏گفتند؛ زیرا سینه او برآمده بود و همانند سپرى بسته شدهنشان مى‏داد.

او نخست از یاران على علیه‏السلام در جنگ صفین و از فرماندهان شجاع ونامدار کوفه بود که در کنار حسن و حسین و در رکاب امام علیهم‏السلام حاضر بودهاست.

اودرکوفه به تدریس و روایت حدیثمی‌پرداخت و همیشه یک جلد قرآن حمایل داشت.

 اما سرشت ناپاک او به خاطرعمل زشت مادرش بر محیط و آداب الهى و اجتماعى چیره شد و سرانجام در لشکر عبیداللّهبن زیاد قرار گرفت.

نقل است که روزى مادر شمر که زنبزچرانى بود و در بیابان به کار خود مشغول بود، از چوپانى که از کنار او مى‏گذشت،

تقاضاى آب کرد تا با آن رفع عطش کند. چوپان تقاضاى شیطانى خود را شرط دادن آب قرارداد و او نیز پذیرفت و از این طریق، نطفه شمر منعقد شد.ا

ز این رو امام حسینعلیه‏السلام در روز عاشورا خطاب به او فرمود:

«یابن راعیة المِعْزى»؛ اى پسر زن بزچران!

 قوم ما در قتلگاه روزگار

مى‏شمارد شمرهاى بى‏شمار

شمر یعنى زخمه‏اى برچنگ ما

شمر یعنى تیغ در فرهنگ ما

شمر یعنى هجو شبنم تا سراب

شمر یعنى احتکار آفتاب

شمر یعنى درد قولنج زمین

شمر یعنى لعنة للعالمین


[ سه شنبه 91/9/14 ] [ 8:7 عصر ] [ م حجت ]

درواکاوی تلخ ترین حادثه تاریخ بشریت با سه عامل مواجه هستیم .جهالت، دنیاطلبی،تاثیر لقمه ونطفه

امویان سالها با تحمیق مردم دست به تبلیغات مسمومی زدند .تبلیغ کفرعلی (ع) ، تبلیغ خارجی بودن حسین وفرزندان مظلومش و....اذهان گروهی جاهل را به انحراف کشاند.

اما همه کوفیان دراین گروه قرار نگرفتند بلکه برخی فرزندان پیامبر را به خوبی می شناختند اما دنیا طلبی وچرب وشیرین دنیا چنان خامشان کرد که همه چیز را فراموش کردند .عمرسعد یک نمونه ازاین افراد است که به طمع ملک ری بزرگترین ظلم بشریت را رقم زد.

نمونه دیگر فردی است که امام سجاد را درکاروان اسرا همراهی میکند او اعتراف می کند که به فرزند پیامبر نمیتواند اهانت روا دارد اما همین فرد آنجا که با وعده 300درهم پاداش مواجه می شود امام را دست وپا بسته تحویل داده ومزدش می ستاند .

تاثیر لقمه ونطفه نیز که دربسیاری از سپاهیان دشمن به خوبی روشن است .

ازاین پس به نمونه هایی از این دست اشاره خواهیم داشت .


[ شنبه 91/9/11 ] [ 6:27 عصر ] [ م حجت ]

سعدبن ابى‏وقّاص از صحابه رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و از اصحاب شورا است و از بزرگان عصر خود محسوب مى‏شد. در این که نسب او چگونه بوده است، بین مورّخان اقوالى وجود دارد. امّا آنچه در باره سعد گفتنى است، آن است که با رحلت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و امامت امیرمؤمنان على علیه‏السلام با اعتراف به حقّانیت و برترى آن حضرت، از همراهى و یارى امام سرباز زد و از منافقان عصر خود گردید.

روزى که معاویه طواف خود را پایان رسانید، سعد بن ابى‏وقّاص همراه او بود. وى با سرعت بسیار خود را به دارالندوه رساند و سعد را بر جایگاه خود نشاند و به توهین و لعن امیرمؤمنان على علیه‏السلام پرداخت. سعد به نشانه اعتراض، خود را از معاویه دور کرد و گفت:

«اگر در من یک خصلت از خصال على علیه‏السلام بود، محبوب‏تر بود براى من از هرچه آفتاب بر او تابیده باشد».

سپس به دامادى على علیه‏السلام براى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، فرزندانى چون حسن و حسین علیهماالسلام ، سخن پیامبر در روز خیبر در باره على علیه‏السلام و کلام رسول خدا در غزوه تبوک نسبت به جایگاه على علیه‏السلام براى او همانند هارون براى موسى، اشاره کرد و آرزوى یکى از این صفات را مى‏کرد.

معاویه با شنیدن سخنان سعد، حرکت زشتى از خود نشان داد و رو به او کرد و گفت:

«تاکنون لئیم‏تر از امروز نبودى. پس چرا على را یارى نکردى و از بیعت با او کوتاهى ورزیدى؟! اگر من از پیامبر همان را مى‏شنیدم که تو شنیده‏اى، همانا خادم على بودم تا زنده بودم!»

به هر روى، عمر بن سعد فرزند چنین مرد منافقى است. و ویژگى‏هاى روحى و روانى ناشایستى نسبت به خاندان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از پدر به ارث برده بود؛ به گونه‏اى که جزء سرشت وى گردیده بود.

روایت شده است که روزى على علیه‏السلام به هنگام ایراد خطبه، فرمود: «سلونى قبل ان تفقدونى»؛ بپرسید از من پیش از آن که مرا نیابید.

سعد بن ابى‏وقّاص سؤال کرد: یا على! به من خبر ده که تعداد موهاى سر و ریش من چقدر است؟

امام پاسخ داد: سؤالى کردى که خلیل من رسول خدا خبر داده بود که تو از من مى‏پرسى و نیست در سر و ریش تو مویى مگر این که در ریشه آن، شیطان نشسته است و در خانه تو بزغاله‏اى است که فرزند من حسین را مى‏کشد!


[ سه شنبه 91/9/7 ] [ 6:11 عصر ] [ م حجت ]
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب