نگاه هشتم |
من از خدا خواستم به من خوشبختی دهد ... خدا گفت : نه من به تو برکت می دهم خوشبختی به خودت بستگی دارد ...... من از خدا خواستم تا از درد ها آزادم سازد خدا گفت : نه درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می سازد. .... من از خدا خواستم به من چیز هایی دهد تا از زندگی خوشم اید خدا گفت :نه من به تو زندگی می بخشم تا تو رواز همه ان چیز ها لذت ببری .... من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید خدا گفت : نه آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی. .... من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد خدا گفت : نه تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می پیرایم تا میوه دهی. ....... من از خدا خواستم تا به من کمک کند تا ان طور که او دوست دارد ، باشم خدا گفت : ... سرانجام مطلب را گرفتی امروز روز تو خواهد بود آن را هدر نده.
[ دوشنبه 92/1/12 ] [ 4:54 عصر ] [ م حجت ]
[ یکشنبه 92/1/4 ] [ 6:11 عصر ] [ م حجت ]
امدن نوروز گرچه از جهت پایان یک سال ودستهای خالی من غم وغصه را به همراه دارد ؛اما از سویی نوید آغاز است ونوید بخش . برای ما اهالی «تسویف» آغاز ،امید بخش است ، امید بهتر شدن واصلاح ؛آمید آدم شدن . سالی را که با نام زهرا ی اطهر شروع کرده ایم شاید با طهارت همراه باشد ..... امید آمدن ماه زیبای رجب وتمرین بندگی خدا و...... باز هم به این آغاز دل می بندم وبه امید سالی همراه با بندگی می نشینم که این تنها دعا وآرزوی منست وخدا کند پایان سال خجلت زده وحسرت بار نباشم واگر باشم دراین دنیا نباشم ! [ پنج شنبه 92/1/1 ] [ 10:53 صبح ] [ م حجت ]
عید امسال پر از بوی گل یاس شده است
[ چهارشنبه 91/12/30 ] [ 9:31 صبح ] [ م حجت ]
اگر به دنیا نیامده بودی، هر کسی چیزی کم داشت. پدر، با آن همه فضیلت، دختری نداشت تا زینتش باشد و وقتی با شیرین زبانی کودکانهات، لب به سخن میگشودی، چهره پدر را به وجد میآوردی. مادر، بانوی ارض و سما، همدمی نداشت تا روی زانوانش بنشاند و گیسوانش را شانه کند و سفره دلش را رو به روی نگاه مهربانش بگشاید. برادران، خواهر غمخواری نداشتند که محرم اسرارشان باشد و گرمی دل شان و قوت زانوان شان. دیگر کسی را نداشتند تا دنباله راه روشن خویش را به او بسپارند. کارهایی بود که فقط از دست تو برمیآمد؛ نه هیچ کس دیگر. اگر به دنیا نیامده بودی، دنیا چیزی کم داشت؛ دنیا، دختری را کم داشت که وقتی در اسارت، دهان میگشاید، کلمات پیروزمندانه پدر از صدایش سرازیر میشود. اگر به دنیا نیامده بودی، دنیا، خواهری کم داشت که وقتی غم و داغ فرزند بخواهد برادری را از او بگیرد، دستهایش را سایبان صبر کند و ذرات تحمل را بپاشد در هوای بیقراری. اگر به دنیا نیامده بودی، دنیا، عمهای کم داشت تا آغوش مهربان و خستهاش را به روی غنچههای برادر بگشاید و قوت دلشان باشد. و اگر به دنیا نیامده بودی، دنیا، سفیری کم داشت تا پیام آفتاب را به هر سایه و خلوت تاریکی برساند. اگر به دنیا نیامده بودی، دنیا، زینب را کم داشت، زینب را... [ شنبه 91/12/26 ] [ 8:2 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |