نگاه هشتم

نقش عملی زنان پس از قیام عاشورا

بعد از به پایان رسیدن جنگ، زنان در عرصه عمل، نسبت به فاجعه ای که از سوی دستگاه غاصب یزید بر امام حسین ( علیه السلام) و یارانش وارد شده بود را به شدت محکوم نمودند . و جالب این که اکثر این زنان، کسانی بودند که شوهرانشان در سپاه کوفه، بر علیه امام به مبارزه پرداخته بودند که در ذیل به چند نمونه از آن ها می پردازیم .

- زنی از قبیله بنی بکر

بعد از ظهر عاشورا، زنی از قبیله بنی بکر که همسرش در لشکر عمر بن سعد بود، از وضعیت اسراء متاثر شده، شمشیر به دست می گیرد و به سوی سپاه کوفه هجوم می برد و به قوم خود می گوید: «ای آل بکر! دختران رسول خدا را غارت کنند، در حالی که جز خدا پناهگاهی ندارند; برای خون های رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قیام کنید .»

همسرش او را از آن کار منع کرد و به اردوگاه باز گرداند .

- زنان بنی اسد

پس از پایان جنگ، بدن های مطهر شهدا بر روی زمین تفتیده کربلا مانده بود، و هیچ کسی جرات نداشت که برای دفن و کفن اجساد قدم بردارد; چرا که طبق دستور عمر سعد، ماموری بر بدن ها گمارده شده بود . در این وضعیت، زنان قبیله بنی اسد که در نخلستان های نزدیک کربلا بودند، با بیل و وسایل دیگر، به سوی میدان هجوم بردند . مردان آن ها با دیدن حرکت شجاعانه زنان، به کمک آمدند و به کفن و دفن شهیدان پرداختند . 

- ام عبدالله

او همسر «مالک بن نسیر» بود . شوهر او در روز عاشورا با شمشیر بر سر مبارک امام ضربتی زد و عرقچینی که بر سر امام بود، پاره شد و امام مجروح گردید . پس از جنگ، او عرقچین را به خانه آورد و به همسرش داد تا آن را بشوید . اما ام عبدالله گفت: «به غارت رفته پسر دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را به خانه آورده ای؟ آن را از پیش من ببر .» 

و این زن، بدین گونه اعتراض خویش را به عمل قبیح کوفیان و همسرش اعلام داشت .


[ شنبه 89/10/18 ] [ 8:51 عصر ] [ م حجت ]

فقط دلیل جدایی زتو ،گناه من است 

ثمر ازاین همه غفلت ،دل سیاه من است

همیشه ذکر تورا من ،به روی لب دارم 

که نام تو گل زهرا ،دلیل راه من است

جدایی از تو بلایی عظیم وجانکاه است 

گواه قلب حزین،سردی نگاه من است 

بگو به آن دو ملک،درسیاهی قبرم 

که این غلام قدیمی بارگاه من است

 


[ جمعه 89/10/17 ] [ 1:38 عصر ] [ م حجت ]

1- حضرت زینب (س)

همان گونه که می دانیم، حفظ و نگهداری یک نهضت و انقلاب، از انجام آن مهمتر است . حضرت زینب ( علیهاالسلام) بعد از حادثه جانسوز دهم محرم الحرام سال 61 هجری، پیام رسای خویش را از دشت خونین کربلا برای مسلمانان ابلاغ نمود و آن را برای همیشه در تاریخ، زنده نگاه داشت .

البته، حضور و نقش عظیم آن حضرت در نهضت کربلا، منحصر به بعد از قیام نیست، بلکه ایشان از ابتدای راه، حضوری فعال و تعیین کننده در انقلاب حسینی داشتند . همیاری حضرت زینب ( علیهاالسلام) با امام حسین ( علیه السلام) در انجام مسؤولیت ها را می توان بزرگترین نقش آن حضرت، تا قبل از ظهر عاشورا دانست . آن حضرت به عنوان امین امام، بخش وسیعی از مسؤولیت ها و امور کاروان را بر عهده داشت، تا امام ( علیه السلام) فرصت و فراغ بیشتری برای آماده سازی قیام داشته باشد .

اما اصلی ترین وظیفه حضرت زینب ( علیهاالسلام)، بعد از ظهر عاشورا، متجلی می شود . اگر نبود آن عالمه غیر معلمه در کربلا، نه تنها انقلاب امام حسین ( علیه السلام) دستخوش تحریف می گردید، بلکه اسلام نیز در معرض خطری جدی قرار می گرفت .

تبلیغ پیام شهادت، سرپرستی قافله اسرا، پرستاری از امام سجاد ( علیه السلام)، حفظ و حراست زنان و کودکان، و ... مسؤولیت های سنگینی بود که آن حضرت پس از قیام عهده دار بود .

سخنرانی حضرت زینب ( علیهاالسلام)، در بارگاه ابن زیاد و یزید، آن چنان شورانگیز بود که ارکان حکومت اموی را به لرزه انداخت . سخنان پرشور او در تشریح اهداف انقلاب حسینی و بیان اوضاع اندوهبار روز عاشورا، دسیسه ها و جنایات رژیم را برملا نمود . روشنگری های آن حضرت، توانست جامعه چشم و گوش بسته آن زمان را بیدار کند . پیامد تلاش های حضرت زینب ( علیهاالسلام) انقراض حکومت اموی و جلوگیری از اتلاف خون پاک شهدای کربلا، و در نتیجه، احیای مجدد اسلام بود .

و مدینه  ، به افشاگری بنی امیه اقدام نمود و چهره کریه شان را به مردم نشان داد; و این خود قیامی دیگر شد، برای براندازی دستگاه فاسد خلافت .

خطابه های پرشور حضرت زینب ( علیهاالسلام) هراسی عظیم در دل بنی امیه پدید آورد و به همین جهت، ایشان را به مصر تبعید نمودند; (ما غافل از این که این زن فصیحه بلیغه پیام شهادت را به مصر نیز خواهد برد، و سرانجام، این اسطوره صبر و ایثار در 15 رجب سال 62 هجری، در تبعید، به ملکوت اعلی پیوست . 

گر چه زینب ( علیهاالسلام) اندکی بیش، پس از واقعه جانسوز کربلا زندگی نکرد، ولی در همین مدت اندک، کنگره های کاخ ستم را فرو پاشید، و پیام عاشورای امام حسین ( علیه السلام) را تا ابد ماندگار کرد .


[ چهارشنبه 89/10/15 ] [ 8:7 صبح ] [ م حجت ]

سیف بن الحارث، مالک بن عبدالله: این دو برادر مادرى به همراه غلامشان شبیب روز عاشورا هنگامى که امام حسین علیه‏السلام را در آن حال مشاهده کردند، گریه کنان به خدمت امام آمده و به اردوى او ملحق شدند.

امام علیه‏السلام به آنها فرمود: اى فرزندان برادرم! چرا مى‏گریید؟! به خدا سوگند بعد از گذشت ساعتى چشمانتان روشن خواهد شد.

گفتند: خدا ما را فداى تو گرداند، بر خود نمى‏گرییم بلکه گریه مى‏کنیم براى این که شما را در محاصره این گروه مى‏بینیم و قدرت نداریم تا به چیزى بیش از جانمان از تو حمایت کنیم!

امام علیه‏السلام فرمود: خدا شما را به خاطر این همراهى و یارى، بهترین پاداشى که به متقین مى‏دهد، عطا نماید.

این دو برادر ایستاده بودند و حنظلة بن اسعد مردم کوفه را موعظه مى‏نمود و مبارزه کرد تا به شهادت رسید، آنگاه این دو برادر به سوى سپاه کوفه حرکت کرده و روى به امام حسین علیه‏السلام نموده گفتند: السلام علیک یابن رسول الله! امام علیه‏السلام فرمود: رحمت و سلام و برکات خدا بر شما باد.

پس در حالى که هماهنگ مبارزه مى‏کردند و یکى از دنبال دیگرى بود، هر دو به فیض شهادت نائل آمدند.


[ دوشنبه 89/10/13 ] [ 7:17 عصر ] [ م حجت ]


سلیمان و یارانش از سال 61 هـ ق، تصمیم به خونخواهی امام حسین علیه السلام گرفتند و مردم را بطور مخفیانه دعوت به اینکار می کردند. سال 64 هـ ق، بعد از مرگ یزیدبن معاویه و استعفای پسر او، چون اوضاع حکومتی سست شد، مردم را آشکارا دعوت به اینکار کردند و در همین زمان مختار ثقفی به کوفه آمد و با تحریکاتش افرادی را که در گرد سلیمان جمع شده بودند با تبلیغ این مطلب که سلیمان فنون جنگی را نمی داند و همه را به کشتن می دهد، پراکنده و متفرق کرد. سال 65 هجری قمری، سلمیان با هم پیمانانش قیام کرده و با شعار توابین که «یالثارات الحسین» بود مردم را به جنگ و انتقام، فرا خواندند، آنها با ورود عبیدالله بن زیاد از شام به عراق، به طرف کربلا آمدند، و در ماه «ربیع الاخر» به قبر امام حسین علیه السلام رسیدند و بسیار گریستند و تضرع کردند و با یارانش همگی توبه کرده و از خدا آمرزش خواستند و یک شبانه روز در آنجا ماندند تا عده زیادی به آنها ملحق شدند (گویا 4000 نفر شدند). سپس از فرات عبور کرده و بعد از رسیدن به منطقه «عین الورده»، لشگر شام مقابل آنها قرار گرفته و نبرد سختی کردند. در آغاز جنگ، پیروزی با توابین بود ولی چون دائما به لشکر شام، سپاه اضافه شد، کم کم سلیمان با سپاهش، محاصره شدند و نیروهای اعزامی از شام، او و یارانش را به شهادت رساندند. سلیمان بن صرد خزاعی در این جنگ توسط "حصین بن نمیر، علیه اللعنه" در سن 93 سالگی به شهادت رسید و آن هنگام همان جمله معروف مولایش علی علیه السلام را گفت: «فزت و رب الکعبه؛ به خدای کعبه رستگار شدم» و اندکی بعد "مسیب بن نجبه" یار دیرین او شهید شد. یکی از دشمنان (ادهم بن محرز باهلی) از سپاه شام، سر او و مسیب را نزد مروان حکم به شهر شام برد. اگرچه قیام توابین با پیروزی کامل به انجام نرسید ولی چندی نگذشت که مختار ثقفی، برای انتقام و خونخواهی اباعبدالله علیه السلام و بدنبال قیام توابین، خروج کرد و تمام قاتلین سیدالشهداء را به سزای اعمالشان رساند


[ شنبه 89/10/11 ] [ 9:19 عصر ] [ م حجت ]
<   <<   111   112   113   114   115   >>   >
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب