نگاه هشتم |
[ شنبه 89/11/9 ] [ 6:34 عصر ] [ م حجت ]
یک اربعین گذشت ،پنجاه روز پیش به عشق حسین لباس سیاه بر تن کردیم ،نام ویاد او را برلوح دل نوشته وبر او گریستیم ودرعزایش شرکت کردیم وحالا وقت با زنگری ست .باید دید چقدر حسینی شده وبه اهداف حسین نزدیک شده ایم ؟ باید دید لباس سیاه توانسته لباس گناه را از وجودمان دور کند ؟ راستی فلسفه تکرار هرساله محرم وصفر وبازخوانی مصیبت های حسین چیست ؟ تا کی عزا خواهیم گرفت وچرا ؟ اگر دستور اقامه عزای حسین را داریم از آن روست که هربار با مرور قیامش وومطالعه عبرتهایش خودرا به او واهدافش نزدیک تر کرده وراستی از دشمنانش برائت بجوئیم .هدف از لعن ونفرین به دشمنان او همین است .آیا توانستیم آنها را بشناسیم ؟ آیا بررسی کردیم چه شد که حسین را منتظرانش کشتند ؟ حسین زمان در راه است !اگر درسهای محرم را خوب مرور نکرده باشیم حسین زمان را تنها می گذاریم مبادا باز هم تاریخ تکرار شود !!!!!!! [ چهارشنبه 89/11/6 ] [ 4:14 عصر ] [ م حجت ]
[ سه شنبه 89/11/5 ] [ 7:10 عصر ] [ م حجت ]
عبیدالله بن حر جعفی مردی شجاع و از هواداران عثمان بن عفان بود. هنگامی که عثمان کشته شد، عبیدالله گفت: خداوند می داند که من عثمان را دوست دارم و حتماً او را یاری خواهم کرد، اگر چه مرده باشد. بنابراین به معاویه پیوست و در جنگ صفین در شمار سپاهیان او جنگید. امام خود به خیمهی او وارد شد. او را به همراهی خواند و عبیدالله گفت: این اسب و شمشیر و غلامان مرا بگیر. به خدا سوگند هیچ چیزی را با این اسب طلب نکردم مگر این که بدان رسیدم و با این شمشیر بر هیچ چیزی ننواختم مگر آن که مرگ را چشید. امام گفت: من یاری تو را خواستم نه اسب و شمشیرت را... اینک که یاریم نمیکنی از این جا دور شو تا صدای مظلومیت مرا نشنوی... من از رسول خدا شنیدم که فرمود: هر کس صدای مظلومیت خانوادهام را بشنود و یاری نکند، خداوند در آتش جهنم به عذابشان در افکند هنگامی که مصعب بن زبیر خروج کرد به او پیوست و در جنگ با مختار ثقفی در سپاه مصعب بود. [ یکشنبه 89/11/3 ] [ 4:12 عصر ] [ م حجت ]
[ شنبه 89/11/2 ] [ 3:49 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |