نگاه هشتم |
عبیدالله بن حر جعفی مردی شجاع و از هواداران عثمان بن عفان بود. هنگامی که عثمان کشته شد، عبیدالله گفت: خداوند می داند که من عثمان را دوست دارم و حتماً او را یاری خواهم کرد، اگر چه مرده باشد. بنابراین به معاویه پیوست و در جنگ صفین در شمار سپاهیان او جنگید. امام خود به خیمهی او وارد شد. او را به همراهی خواند و عبیدالله گفت: این اسب و شمشیر و غلامان مرا بگیر. به خدا سوگند هیچ چیزی را با این اسب طلب نکردم مگر این که بدان رسیدم و با این شمشیر بر هیچ چیزی ننواختم مگر آن که مرگ را چشید. امام گفت: من یاری تو را خواستم نه اسب و شمشیرت را... اینک که یاریم نمیکنی از این جا دور شو تا صدای مظلومیت مرا نشنوی... من از رسول خدا شنیدم که فرمود: هر کس صدای مظلومیت خانوادهام را بشنود و یاری نکند، خداوند در آتش جهنم به عذابشان در افکند هنگامی که مصعب بن زبیر خروج کرد به او پیوست و در جنگ با مختار ثقفی در سپاه مصعب بود. [ یکشنبه 89/11/3 ] [ 4:12 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |