نگاه هشتم |
امام حسین (ع) کودکی 5 ساله ودر آغوش مادر است که جدش ویژگی یاران اورا بیان میکند اولین ویژگی انها را اینگونه معرفی میکند : لیس فی الارض اعلم بالله ولا اقوم بحقنا منهم کسی خدا آگاهتراز آنها نیست وکسی از آنها ذر رعایت حق ما استوارتر نیست برخی از یاران مثل خزیمه وحر امام را طواف میکردند وسایه اش را می بوسیدند ! گویند در فتح مکه وقتی ابوسفیان عشق یاران پیامبر به ایشان را دید که حتی از آب وضویش تبرک میجویند گفت :برگردید با این اصحاب نمیشود جنگید ! از این رو بود که هرکدام از یاران که بر زمین می افتاد اولین سوالش از امام این بود :که آیا از ما راضی هستی ؟ عابس به امام میگوید کسی محبوبتر از تو در عالم برایم نیست ومحبوبتر از جان هم ندارم که تقدیمت کنم وقتی به نبرد رفت ومبارز طلبید هیچ کس جرات نکرد به جنگش برود زره را از تنش در آورد دشمن از او پرسید دیوانه شدی ؟ گفت دیوانه عشق حسینم ! همه این اصحاب با وفا چشم در چشم مولایشان داشتند ویکپارچه تسلیم محض او .گرچه کسانی مانند محمد حنفیه به دلیل جانبازی ویا طبق نقل برخی به فرمان امام بود که به کربلا نیامدند اما روحیه اطاعت وتسلیم محض در برابر امام هم در او وجود ندارد تا آنجا که حتی به امام طرح وپیشنهاد میدهد ! درست مثل آنها که امروز خود را سرباز رهبری میدانند اما بجای اطاعت به او طرح هم میدهند ! تامل کنیم ما تا کجا میتوانیم تسلیم رهبر باشیم ؟ آیا از یک قدمی پیروزی هم به اطاعت او باز میگردیم ؟ یا به مصلحت خویش عمل میکنیم ؟ معرفت ومحبت ما تا کجاست ؟ باز هم تامل کنیم که کربلا هم گریستن میطلبد وهم نگریستن ! [ دوشنبه 88/10/21 ] [ 7:47 عصر ] [ م حجت ]
عاشورا صحنه عجیبی است وصحنه های شگفتی در آن دیده میشود افرادی که مسیحی بوده مسلمان شده همراه امام به شهادت رسیدند ،افرادیکه از روبرو شدن با امام فرار میکردند اما دعوت امام انها را تامرز شهادت پیش برد افرادیکه آنقدر دیر رسیدند که سر مولا را بر نیزه یافتند یکی از عجایب عبرت آنوز ضحاک بن عبدلله است او با امام پیمان بست تا جایی با ایشان باشد که کار ی از دستش برآید وپس از آن برود! عصر عاشورا که همه اصحاب به شهادت رسیدند پیمانش را یاد آور شد واذن خواست به جنگ برود وهرجاناتوان شد به عقب برگردد .امام فرمودند راه فرار نیست در محاصره اید اسب ها را پی میکنند واو گفت :فکرش را کرده ام اسبی در عقب میدان بسته ام ! او به جنگ رفت دو نفر را کشت ویک نفر را زخمی کرد با امام وداع کرد وگفت بیشتر کاری از دستم بر نمی آید ورفت ! امام به قدر خدمتش دعایش کرد ! راستی اگر من وشما کربلا بودیم از کدام دسته بودیم ؟ ودر این آزمون سخت چه میکردیم ؟ [ یکشنبه 88/10/20 ] [ 7:11 عصر ] [ م حجت ]
قرار است از عاشورا عبرت یگیریم ،قرار است با حسین بودن را تمرین کنیم .تاریخ یکی از عوامل یزیدی شدن حسینیان را حب دنیا میداند در خویش تامل کنیم که: چقدر به دنیا بها میدهیم ؟ تا کجا حاضریم به دنبال دنیا باشیم ؟ آیا خط قرمز ارزشهایمان آنقدر رنگ دارد که مارا برگرداند؟ راستی کسب مال اولویت چندم مادر زندگیست ؟ یاری حسین اگر با دنیا طلبی تعارض داشت تا کجا مقاومت داریم ؟ شنیده اید برخی از حسینیون وقتی قطع به شهادت پیداکردند فرصتی طلبیدند تا به کارهایشان بپردازند وباز گردند وباز هم گشتند اما زمانی که سر مولایشان بر دار بود !سرعت تصمیم گیری ما در یاری امام ورها کردن همه دلبستگیها تا کجاست ؟! [ جمعه 88/10/18 ] [ 7:39 عصر ] [ م حجت ]
خوب است با تدبر در این دعاها دغدغه های این فرزانه انقلاب را در یابیم ودر راستای عبرتهای عاشورا گام برداریم پروردگارا ما را به [ سه شنبه 88/10/15 ] [ 6:36 عصر ] [ م حجت ]
کاش عاشورای تهران را ندیده باشید حضرت آقا.............. سلام حضرت آقا! هر سال محرم که آغاز می شد دلشوره ای عجیب وجودم را می گرفت. به یاد دارم روزهای کودکی و نوجوانی ام و امتحانات خردادماه را که با صدای سینه زنی و دسته روی عزادارن حسینی روحم پرواز می کرد و دل کودکانه ام می گفت می شود تاسوعا و عاشورایی بیاید که من بی واهمه از هر چه درس و امتحان مثل بزرگ تر ها کفش هایم را از پا در بیاورم،هرم گرمای خرداد ماه تهران تا مغز استخوانم را بسوزاند و کنار مادرم آرام اشک بریزم...... یا مولای ... آجَرَکَ الله فی مصیبه جدک الحسین علیهالسلام برگرفته از وبلاگ جامانده [ یکشنبه 88/10/13 ] [ 7:9 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |