نگاه هشتم |
پاره ای دنیا راخانه می دانند از این رو هرجور دل شان بخواهد زندگی کرده و رفتار می کنند درست مثل خانه خود که انسان به میل خود می پوشد، می نوشد و هیچکس هم حق خرده گیری و ایراد و اشکال بر او را ندارد. ولی مردان خدا دنیا را خانه نمی بینند بلکه خوان حق قلمداد کرده یعنی آن را نوعی میهمانی تلقی می کنند و اینجاست که تابع میزبان خود اند و هر کجا که او بگوید می نشینند و هرگونه که با مذاق او جور باشد می پوشند و در یک کلمه خود را یله، آزاد و رها نمی انگارند. [ یکشنبه 90/2/4 ] [ 11:58 صبح ] [ م حجت ]
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت چشم بیمار شده تار شدن هم دارد همه با درد به دنبال طبیبی هستیم دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده این همه عقده تلنبار شدن هم دارد از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد نکند منتظر مردن مایی آقا؟!ـ این بدی مانع دیدار شدن هم دارد ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم عفلت از یار گرفتار شدن هم دارد [ جمعه 90/2/2 ] [ 9:34 عصر ] [ م حجت ]
زمین سردش بود، زیرا ایمانش را از دست داده بود ؛ نه دانه ایاز دلش سر در میآورد و نه پرنده های روی شانه هایش آواز خدا به زمین گفت: عزیزم ایمان بیاور تا دوبارهگرم شوی. اما زمین شک کرده بود، به آفتاب شک کرده بود، به
درخت شک کرده بود، به پرنده شک کرده بود. اما... من به تو گفتم که از پس هر معرفتی، معرفت دیگری است، و پرسیدمت که آیا میخواهی تا ابد به این معرفت بسنده عرفان نظراهاری
[ پنج شنبه 90/2/1 ] [ 4:49 عصر ] [ م حجت ]
از عالمی پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟ گفت : چهار اصل 1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم. 2- دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم. 3- دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم. 4- دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم.
[ دوشنبه 90/1/29 ] [ 4:54 عصر ] [ م حجت ]
[ یکشنبه 90/1/28 ] [ 11:58 صبح ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |