نگاه هشتم

 

چهارروز از ضیافت مبارک الهی می گذرد .چه بهره ای  از این مهمانی برگرفتیم؟

میزبان ضیافت خواسته است  اندرون از طعام خالی داریم تا دراو نور معرفت بینیم وبرخی از ما ،همه تدابیر امنیتی درسحر وافطار را به کار میگیریم که مبادا گرسنه شویم !

او خواسته است تشنگی را تجربه کنیم واین روزها صفحات روزنامه ها پراست از راههای جلوگیری از تشنگی !

او می خواهد با تجربه گرسنگی وتشنگی ، جوع وعطش قیامت را به یاد آوریم وگناه راترک کنیم تا  جهنمی نباشیم ،

او می خواهد این روزها رنج دائمی فقرا را تجربه کنیم وبا کمک ویار ی به انها مقرب درگاه او شویم .

او می خواهد سی روز همه اعضای بدن ما رووزه باشد تا در طلوع سی ویکمین روز بریا همیشه با گناه وداع کنیم .

 او مارا به ضیافت خوانده تا درخلوت خویش ، فرصتی برای دیدن واقعیت خویش بیابیم، وبه خود نمره دهیم وبرا ی همه عمرخویش طرحی نودراندازیم.بی جهت نیست درروایات کسی را که نتواند از این ماه ،پاک بیرون رود را محروم خوانده اند که باید به انتظار بنشیند شاید درعرفه به او نظری شود ...!

چهارروز گذشت به کدامیک از اهداف میزبان نزدیک شدیم ؟ چه کردیم ؟ فرصت اندک است .همین فرداست که پیام های تبریک عید فطر را برای هم ارسال کنیم .اگر می خواهیم"فطر" برای ما عید باشد باید دست به کار شد واگر کار ی نکردیم "فطر" عید که نیست  ،روز عزای محرومیت ماست .

همین امروز قلم را بردارید روح عریان خودرا دربرابر آینه وجدان قرار دهید وهمه عیوب خودرا بنویسید واز همین امروز مبارزه با آنها ر ا شروع کنید .اگر صادقانه برخورد کنیم آنقدر درخود عیب می بنیم که از فردا عیوب مردم را رها می کنیم !

راستی به هم کمک کنیم ، آینه هم شویم ،عیوب یکدیگر را  به هم هدیه دهیم . چه کسی عیوب مرا می گوید تا به تعبیر امام صادق (ع) از بهترین دوستانم باشد ؟؟

 


[ جمعه 90/5/14 ] [ 11:22 صبح ] [ م حجت ]

خلوت با خویش، براى شناخت «خود»! شاید در حضور جمع، شرم کنى، ولى در تنهایی، خجالت و شرمى نیست، چون نگاه و مراقبتى نیست، جز همان که نگاهش همه جاهست و مراقبتش دائمى است.

ماه رمضان، به نوعى فصل محاسبه است.

«محاسبه‏» و «مراقبه‏» هم یک آینه است، اما ... پیش چهره جانت و در برابر روحت! و ... شاید در حضور جمع و در ازدحام روز مره‏گى نتوانى و مجالى نیابى تا از خودت حساب بکشى.

اینجا هم خلوت و تنهایى و فراغت، چاره‏ساز است.

لحظات سرشار از برکات و معنویات رمضان از همین فراغت‌های مطلوب و دوست داشتنى‏است.

فرصت‏خلوت با خویش و خداست، ساعات حضور و در مجلس «مراقبه‏» و «محاسبه‏»است، موعد امتحان اخلاص است، فرصتى است تا «دفتر دل‏» را بگشایى و «کتاب عمل‏»را بازخوانى کنى.

تو که مى‏گفتى: مجال و حالى نیست، گرفتاری‌ها و مشکلات و ...

فرصتى براى «رسیدن به خود» نمى‏گذارد، اینک، این همان مجال و فرصت ناب! تو باید آموخته و تمرین کرده باشى، «تنهایى در جمع‏» را، «خلوت‏» در «ازدحام‏»را، «سکوت در هیاهو» را، رمضان چیست و تو در کجاى این «قطعه‏اى از بهشت‏»قرار دارى که موهبت‏خدا براى زمینیان است؟

با کدام دعوت به این ضیافت آمده‏اى؟

سر کدام سفره و مائده معنوى نشسته‏اى و فیض حضورت و بهره آمدنت چیست؟

این نیز نوعى محاسبه و حساب کشیدن از خویش را مى‏طلبد.

سر سفره ضیافت الهى نشسته‏اى.

سحرهاى پر برکت، افطارهاى پر معنویت، شب‌های دعاى افتتاح و کمیل، جلسات دعا و ترتیل و تلاوت و تواشیح، حالات پرجذبه انس با قرآن و مفاتیح، تهجد و سحرخیزى و چشمان بیدار قبل از فجر دعاهاى روزانه، همه و همه مائده‏هاى آسمانى این «شهر الله‏» است و تو را فرا خوانده‏اند، تا به قدر تشنگى و توان و در حد ظرفیت وجودى‏از این «چشمه رحمت‏» بنوشى و از «جان جامه تقوا» بپوشى و در راه عبودیت‏خدا بکوشی.

بالاخره مهمان شدیم .... اینک که آمده‏اى و مهمان این بزم حضورى، وقت تنگ و مجال گذرا را باید مغتنم‏شم

جواد محدثی


[ پنج شنبه 90/5/13 ] [ 4:17 عصر ] [ م حجت ]

شب‌های اشک و زمزمه رسیده است؛ شب‌هایی که نفس‌ها بوی بهشت می گیرند، چشم‌ها بهشت را رصد می‌کنند. لب‌ها به بوسه‌ی نام دوست متبرک می شوند.

و روزها همه پرستش و نیایش و رویش، شب و روز بوسیدن نام محبوب، بوسیدن لب‌های خدا!
در این ماه، انفاس، تسبیح است، حتی خواب نیز عبادت! خوابی برای بیداری، خوابی برای نخوابیدن.

ماه مبارک خداست. در دوزخ بسته می‌شود و بهشت آغوش می‌گشاید.
آیا ما به خاموش کردن شعله‌های دوزخ در خویش می اندیشیم!

فرصت عزیزی است تا گناه از ساحت قلب‌هایمان رمان و گریزان شود،
و خدا به ضیافتکده قلب‌هایمان مهمان.

پس رمضان، جشن حضور خداست در قلب‌ها.
به خدا خوش آمد بگویید

دکتر سنگر ی


[ چهارشنبه 90/5/12 ] [ 12:34 عصر ] [ م حجت ]

ضیافت شگفتی است و ضیافت کده‌ای شگفت‌تر.
ضیافت گرسنگی!

ضیافت بر سفره‌ای تهی از بانگ نوشانوش، خالی از خوردن.
و میزبان خدا، با او که خوان نعمت بی‌دریغش همه جا کشیده.
و ...

مهمان من و تو!

یک ماه چشم و لب فرو بستن، نخواستن، ندیدن، نشنیدن.
آماده برای شنیدنی دیگر، نوشیدنی دیگر و دیدنی که چشم‌های عادی و مادی از آن محرومند.

آماده برای شنیدن وحی، پیامبر گونه‌شدن، مداحی روح القدس را نوشیدن و نیوشیدن؛
تنزل الملائکته و الروح...

زیر بارش متواتر و ممتد وحی، در فرود مستمر ملائک، به «سلام» رسیدن، درک مطلع فجر که سلامٌ هی حتی مطلع الفجر.

ماه شگفتی است. ماه شستن پلک‌ها از خواب برای ادراک لذت شیرین خلوت شبانگاه، ماه صیام و قیام و سلام، ماه هدایت و بینات و فرقان، هدی للناس و بینات و من الهدی و الفرقان.

به ضیافت کده‌ای می‌آییم که رسم مهمانی از «نان» گرفتن و بر «جان» افزودن است.
دهان بستن و چشم گشودن است، زنگار از زندگی زدودن است.

به ضیافت کده‌ای می‌آییم که شرط ورود تقواست و شرط خروج نیز!
و مگر خدای رمضان، شهر رمضان را «لعلکم تتقون» نخوانده است؟!

بر سر در این شهر نوشته‌اند: پاکی، شرط ورود است.
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

دکتر سنگر ی


[ سه شنبه 90/5/11 ] [ 5:35 عصر ] [ م حجت ]

هلال رمضان المبارک رویت نشد 

یعنی هنوز یک روز دیگر فرصت داری خودرابرای ضیافت الهی آماده کنی ! کدام حال وروحیه مناسب این مهمانی نیست ؟ چه زینتی برای این ضیافت لازم است وتو به آن مزین نیستی ؟

یک روز دیگر فرصت دادند مناجات زیبای شعبانیه را بخوانیم وباز تکرار کنیم که :الهی ان ادخلتنی النار اعلمت اهلها انی احبک 

ویک روز دیگر فرصت دادند که تا شب این ذکر را ملتمسا نه فریاد کنیم که : ان لم تکن غفرت لنا فی مامضی من شعبان فاغفرلنا فیما بقی منه 

امروز را ،بعنوان وقت اضافه قدربدانیم !

التماس دعا 


[ دوشنبه 90/5/10 ] [ 9:9 صبح ] [ م حجت ]
<   <<   86   87   88   89   90   >>   >
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب