نگاه هشتم |
طبیعت بهار، طبیعت کودکی و نوجوانی است و هم چنان که همه کودکان تن به پختگی و پیری و سپس مرگ می سپارند، طبیعت نیز ناگزیر است از آنکه تابستان و پاییز و سپس زمستان را بپذیرد. از بهار تا زمستان تحول طبیعت تدریجی و متداوم است، اما حدوث بهار پس از مرگ زمستانی طبیعت، انقلابی دفعی است و نامنتظر. بگذریم از آنکه ما گرفتاران جهان عادات، دیگر چشم تماشای راز نداریم و در عالم بیرون از خویش آن گونه می نگریم که روح عافیت طلبی و تمتع اقتضا دارد. چنین است که انقلاب شگفت انگیز بهاری، دیگر حتی شگفتی ما را نیز برنمی انگیزد، چه برسد به آنکه نشانه ای تاویلی باشد برای تقرب به حقیقت وجود، آن سان که در کلام الهی و گفتار بزرگان می توان یافت که انقلاب ربیعی را حجتی بر رستاخیز پس از مرگ دانسته اند. اگر چشم سر داشتیم، در هر نهالی که سبزه می زد و در هر جوانه ای که می رویید و در هر شکوفه ای که می شکفت، ذکری از آن روز می یافتیم که بذر اجساد ما در گورها خواهد شکافت و ناگاه سر از قبرها بر خواهیم داشت و چشم به جهانی دیگر خواهیم گشود. زندگی از درون مرگ سر بر می آورد، چنانکه بهار از درون زمستان و این تجدید خلقت با انقلابهایی مکرر انجام می پذیرد. به این معنی، آفرینش و انقلاب به یک معنا رجوع دارند: «فطرت شکافتن است، همچنانکه هسته ای می شکافد و نهالی از درون آن سر برمی آورد؛ فطرت شکافتن است، آن چنانکه پوست شاخه درخت می شکافد و جوانه ای سر بر می آورد. فطرت شکافتن است، چنانکه جوانه ای می شکافد و شکوفه ای از دل آن بیرون می آید.»انقلاب نیز با این شکافتن و شکفتن ملازمه دارد: پوسته ای می شکافد و از درون آن نهالی شکفته می شود، شکافتن، شکفتن و شکوفه. چنین است که عالم در خود تجدید می شود ... و انسان نیز. راستی ما در این انقلابهای مکرر چقدر تجدید می شویم؟ هیچ از نفس خود پرسیده ایم که در این انقلاب ربیع جای نفس ما کجاست؟ دل و روح مان پیش حضرت رضاست که جز رضای محبوب نمی خواهد یا اینکه جای دیگری است؟ امسال را دیگرگونه آغاز کنیم آن سان که طبیعت نیز دیگرگونه آغاز می کند. چرا که لحظات معنوی سحر با حلول سال نو گره می خورد از رب الارباب و از بهترین بنده اش امام هشتم(ع) در این لحظات توفیق درک رستاخیز طبیعت بخواهیم که از یاد رستاخیزی که در پیش داریم غافل نشویم. گفتاری از علامه حسن زاده آملی [ شنبه 89/12/28 ] [ 2:55 عصر ] [ م حجت ]
این سال هم گذشت ،تو اما نیامدی خورشید خانواده زهرا نیامدی از جاده همیشه چشم انتظار ها ای آخرین مسافر دنیا نیامدی صبحی کنار جاده تورا منتظر شدم اما غروب آمد وآقا نیامدی از ناز چشمهای تو اصلا بعید نیست شاید که آمدی ،گذر ما نیامدی امروزمان که رفت چه خاکی به سر کنیم ؟ آقای من اگر زد وفردا نیامدی ! فرصت بهانه ایست که پاکیزه تر شویم تا روبرویمان نشدی ،تا نیامدی [ پنج شنبه 89/12/26 ] [ 4:26 عصر ] [ م حجت ]
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟ [ چهارشنبه 89/12/25 ] [ 3:41 عصر ] [ م حجت ]
رحلت غریبانه وحزن انگیز بانوی کرامت ورافت تسلیت باد [ دوشنبه 89/12/23 ] [ 7:39 عصر ] [ م حجت ]
موسی به میقات خدایش رفته است تا "الواح" یا همان ده فرمان معروف را گرفته وبه قومش برساند اما وقتی با انحراف وگوساله پرستی قومش مواجه شد خشمگین شد با برادرش هارون که مسئولیت را به او سپرده برخورد تندی کرد وقوم خود را توبیخ وسرزنش کرد و... اما قرآن زمان آموزش الواح را زمانی میداند که خشم موسی فرونشسته است " ولما سکت عن موسی الغضب " این نکته این درس را به ما میدهد که آموزش هنگام غضب ممنوع !همچنان که قضاوت در هنگام غضب ممنوع است یعنی تعلیم وتربیت در حال خشم سودی نخواهد داد ! [ دوشنبه 89/12/23 ] [ 6:51 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |