نگاه هشتم

هنوز نمی دانم با نو شدن سال  باید جشن گرفت یا عزا ؟اصلا چرا باید آغاز یک سال را که هنوز هیچ برنامه ای را آغاز نکرده ایم جشن گرفت ! 

مخالف شادی ونشاط نیستم اما   این شادی برایم قابل هضم نبوده ونیست .به یاد دارم درایام نوجوانی که دلی زنده داشتم همیشه از ساعتها مانده به تحویل سال به حرم  مولای رئوف پناهنده می شدم  وتا می توانستم اشک  میریختم وافسوس می خوردم که یک سال  برعمرم گذشت  وهیچ به دست نیاوردم . 

راستی گذشتن عمر شادی دارد یا عزا ؟گذشت عمری که به تعبیر رسول مهربانی (ص) گام برداشتن به سوی مرگ است .شاید آنها که این نو شدن سال را چنین عمیق ،جشن می گیرند نوشده اند ومن نه ! وخوشا به حالشان !

علی (ع) می فرمایند :من کرم المرءبکاوه علی ما مضی من عمره ... از کرم شخص این است که بر عمر گذشته اش بگرید 

ومن از این روست که می گویم :

عید واقعی از آن کسی است که پایان سالش را جشتن بگیرد نه آغاز آن را 

وخدا کند سالی داشته باشیم که پایانش اندوه وندامت نباشد !


[ چهارشنبه 90/1/3 ] [ 11:52 صبح ] [ م حجت ]

 

پدری نقشه جهان نمارا قطعه قطعه کرد ومقابل فرزندش گذاشت وگفت :درستش کن

کودک گفت :نمی توانم

پدر گفت پشت این نقشه تصویر آدمی نقش بسته است .آدم را درست کن تا دنیا درست شود !


[ سه شنبه 90/1/2 ] [ 11:8 صبح ] [ م حجت ]

خدایادرآینده این سال پرده خویش را برمن بپوشان ووچهره ام را به نو رخود منور کن وبه محبت خویش دوستم بدار ومرا به مقام خشنودی خود وبزرگواری شریفت وعطای بزرگت نائل کن وبه من از بهترین چیزی که نزد توست واز بهترین چیزی که به بهترین خلقت عطا میکنی عطا کن مرا بردین وآیین ابراهیم  وبه بهترین مرگها بمیران .خدایا مرا دراین سال از هر کاری یا گفتاری یا عملی که مرا از تو دور کند دورم بدار وبه سوی کار وگفتار وعملی که مرا به تو نزدیک سازد بکشان .

خدایا امسال مرا در حفظ وپناه وکنف خودت قرارم بده وپرده عافیت خویش را بر من بپوشان مرا پیرو صالحان از اولیای گذشته قرار بده وبه آنها ملحقم کن .به تو پناه می برم از این که فراگیردم خطا وستم وزیاده رویم بر خویشتنوپیرویم از هوای نفس وسرگرمیم به شهوات ودرنتیجه میان من ورحمت ورضای تو حائل گردد وکار بدانجا کشد که فراموش درگاهن شوم وبدانچه خشم وغضب توست دست زنم ....

                                                                                                                             بخشی از دعای سال نو -مفاتیح الجنان 


[ دوشنبه 90/1/1 ] [ 3:35 عصر ] [ م حجت ]


[ شنبه 89/12/28 ] [ 7:20 عصر ] [ م حجت ]

باد نوروز وزیدست به کوه و صحرا

جامه عید بپوشید چه شاه و چه گدا

بلبل باغ جنان را نَبُود راه به دوست

نازم آن مطربِ مجلس که بُوَد قبله نما

صوفی و عارف از این بادیه دور افتادند

جام می گیر ز مطرب که روی سوی صفا

همه در عید به صحرا و گلستان بروند

منِ سرمست ز میخانه کُنم رو به خدا

عید نوروز مبارک به غنی و درویش

یارِدلدار ز بتخانه دری را بگشا

گر مرا ره به در پیر خرابات دهی

به سر و جان به سویش راه نوردم، نه به پا

سالها در صف ارباب عمائیم بودم

تا به دلدار رسیدم، نکنم باز خطا


[ شنبه 89/12/28 ] [ 7:11 عصر ] [ م حجت ]
<   <<   106   107   108   109   110   >>   >
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب