نگاه هشتم |
براىشمربن ذى الجوشن اسمهاى دیگرى چون اوس یا شرحبیل نیز ذکر شده است. او را ذىالجوشن، صاحب زره وجوشن مىگفتند؛ زیرا سینه او برآمده بود و همانند سپرى بسته شدهنشان مىداد. او نخست از یاران على علیهالسلام در جنگ صفین و از فرماندهان شجاع ونامدار کوفه بود که در کنار حسن و حسین و در رکاب امام علیهمالسلام حاضر بودهاست. اودرکوفه به تدریس و روایت حدیثمیپرداخت و همیشه یک جلد قرآن حمایل داشت. اما سرشت ناپاک او به خاطرعمل زشت مادرش بر محیط و آداب الهى و اجتماعى چیره شد و سرانجام در لشکر عبیداللّهبن زیاد قرار گرفت. نقل است که روزى مادر شمر که زنبزچرانى بود و در بیابان به کار خود مشغول بود، از چوپانى که از کنار او مىگذشت، تقاضاى آب کرد تا با آن رفع عطش کند. چوپان تقاضاى شیطانى خود را شرط دادن آب قرارداد و او نیز پذیرفت و از این طریق، نطفه شمر منعقد شد.ا ز این رو امام حسینعلیهالسلام در روز عاشورا خطاب به او فرمود: «یابن راعیة المِعْزى»؛ اى پسر زن بزچران! قوم ما در قتلگاه روزگار مىشمارد شمرهاى بىشمار شمر یعنى زخمهاى برچنگ ما شمر یعنى تیغ در فرهنگ ما شمر یعنى هجو شبنم تا سراب شمر یعنى احتکار آفتاب شمر یعنى درد قولنج زمین شمر یعنى لعنة للعالمین [ سه شنبه 91/9/14 ] [ 8:7 عصر ] [ م حجت ]
درواکاوی تلخ ترین حادثه تاریخ بشریت با سه عامل مواجه هستیم .جهالت، دنیاطلبی،تاثیر لقمه ونطفه امویان سالها با تحمیق مردم دست به تبلیغات مسمومی زدند .تبلیغ کفرعلی (ع) ، تبلیغ خارجی بودن حسین وفرزندان مظلومش و....اذهان گروهی جاهل را به انحراف کشاند. اما همه کوفیان دراین گروه قرار نگرفتند بلکه برخی فرزندان پیامبر را به خوبی می شناختند اما دنیا طلبی وچرب وشیرین دنیا چنان خامشان کرد که همه چیز را فراموش کردند .عمرسعد یک نمونه ازاین افراد است که به طمع ملک ری بزرگترین ظلم بشریت را رقم زد. نمونه دیگر فردی است که امام سجاد را درکاروان اسرا همراهی میکند او اعتراف می کند که به فرزند پیامبر نمیتواند اهانت روا دارد اما همین فرد آنجا که با وعده 300درهم پاداش مواجه می شود امام را دست وپا بسته تحویل داده ومزدش می ستاند . تاثیر لقمه ونطفه نیز که دربسیاری از سپاهیان دشمن به خوبی روشن است . ازاین پس به نمونه هایی از این دست اشاره خواهیم داشت . [ شنبه 91/9/11 ] [ 6:27 عصر ] [ م حجت ]
سعدبن ابىوقّاص از صحابه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و از اصحاب شورا است و از بزرگان عصر خود محسوب مىشد. در این که نسب او چگونه بوده است، بین مورّخان اقوالى وجود دارد. امّا آنچه در باره سعد گفتنى است، آن است که با رحلت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و امامت امیرمؤمنان على علیهالسلام با اعتراف به حقّانیت و برترى آن حضرت، از همراهى و یارى امام سرباز زد و از منافقان عصر خود گردید.روزى که معاویه طواف خود را پایان رسانید، سعد بن ابىوقّاص همراه او بود. وى با سرعت بسیار خود را به دارالندوه رساند و سعد را بر جایگاه خود نشاند و به توهین و لعن امیرمؤمنان على علیهالسلام پرداخت. سعد به نشانه اعتراض، خود را از معاویه دور کرد و گفت: «اگر در من یک خصلت از خصال على علیهالسلام بود، محبوبتر بود براى من از هرچه آفتاب بر او تابیده باشد». سپس به دامادى على علیهالسلام براى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، فرزندانى چون حسن و حسین علیهماالسلام ، سخن پیامبر در روز خیبر در باره على علیهالسلام و کلام رسول خدا در غزوه تبوک نسبت به جایگاه على علیهالسلام براى او همانند هارون براى موسى، اشاره کرد و آرزوى یکى از این صفات را مىکرد. معاویه با شنیدن سخنان سعد، حرکت زشتى از خود نشان داد و رو به او کرد و گفت: «تاکنون لئیمتر از امروز نبودى. پس چرا على را یارى نکردى و از بیعت با او کوتاهى ورزیدى؟! اگر من از پیامبر همان را مىشنیدم که تو شنیدهاى، همانا خادم على بودم تا زنده بودم!» به هر روى، عمر بن سعد فرزند چنین مرد منافقى است. و ویژگىهاى روحى و روانى ناشایستى نسبت به خاندان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم از پدر به ارث برده بود؛ به گونهاى که جزء سرشت وى گردیده بود. روایت شده است که روزى على علیهالسلام به هنگام ایراد خطبه، فرمود: «سلونى قبل ان تفقدونى»؛ بپرسید از من پیش از آن که مرا نیابید. سعد بن ابىوقّاص سؤال کرد: یا على! به من خبر ده که تعداد موهاى سر و ریش من چقدر است؟ امام پاسخ داد: سؤالى کردى که خلیل من رسول خدا خبر داده بود که تو از من مىپرسى و نیست در سر و ریش تو مویى مگر این که در ریشه آن، شیطان نشسته است و در خانه تو بزغالهاى است که فرزند من حسین را مىکشد! [ سه شنبه 91/9/7 ] [ 6:11 عصر ] [ م حجت ]
عاشورا به پایان رسید اما برای ما ،که برای کاروان اسرا امروز آغاز راهی پردرد ورنج ومظلومیت وغربت است وچه رسم بدی است که درست با شروع عزای کاروان حسینی عزاداری ما به پایان رسیده ویا کمرنگ میشود . خداکند هرلحظه این ایام به یاد غم وغربت کاروان حسین دراین تلخ ترین روزها باشیم وخداکند اشک غربت صاحب عزای منتظرمان را فراموش نکنیم وچاره ای برای غربتش بیندیشیم وکاری برای دستهای بسته اش کنیم !!!! یادمان نرود که از امروز از مروارید اشک های اینروزهامان مراقبت کنیم مبادا یزید درونمان حسینی شدنمان را تاب نیاورد و..... [ دوشنبه 91/9/6 ] [ 4:5 عصر ] [ م حجت ]
شام غریبان غم انگیز حسین است .خدا می داند بردل مولای غریب ما چه میگذرد؟ او که به تعبیر جدش امیرالمونین(ع) طردشده،آوراه وغریب است .او که گناهان وغفلت ما دستش رابسته و او همچنان دلسوزانه برای ما دعا میکند. خدا کند اشک ودلدادگی وعشق امروز ما به جدش دل اورا آرام کرده باشد وخداکند این اشک دل ما را از فردای عاشورا با او همراه سازد و.... امروز هم مثل همه عاشورا های تاریخ شاهد صحنه های شور وعشق مردم بودم .پیر وجوان کودک وبزرگ همه آمده بودند وهرکس آنچه درتوان داشت دریغ نداشت . اما بازهم رفتارمردم چندسوال بی جواب را درذهنم ایجاد کرد .... اگر کسی درعزای پدری مهربان باشد آیا تماشاچی عزاداران او می شود ؟! یا خود برسروسینه می زند ،کنج خلوتی می یابد وزار زار می گرید ؟مگر نه اینکه به قول امام رضا (ع) امام همنشین دلسوز،برادری مهربان وپدری شفیق است ؟پس از چه روست که عده ای دراین روز فقط به تماشای دسته جات سینه زنی می نشینند ؟؟؟!!! مردم خوب ما اصرار برمطالعه وعمل به "مفاتیح الجنان" بعنوان کلید بهشت دارند ،اعمال شب قدر ،روزعرفه و....... همین مفاتیح میگوید روزعاشورا روز تشنگی وغم ورنج امام ویارانش را باید تا غروب امساک کرد وسپس به اندک غذا وآبی افطار کرد تا با آنان همدردی کنیم .اما از چه روست که عاشقان حسین همین روز را برای تمامی خیرات خود برگزیده اند ودرست برخلاف اعمال مستحب اینروز آنقدر می خورند ومی آشامند که .......... راستی بهتر نیست همه این خیرات ونذورات را درروز شاد ولادت مولا داشته باشیم وامروز حال حزن را حفظ کنیم ؟؟؟؟؟!!!!! وچقدرخوب بود اگر همه به وظایف اجتماعی خود عمل می کردند ونیازی نبود روزعاشورا اوج کار کارگران شهرداری باشد !!!!!!!!!! [ یکشنبه 91/9/5 ] [ 8:25 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |