نگاه هشتم |
امروز غم انگیزترین روز عالم بود .خیابان های مشهد مملو از جمعیت عزادار بود .هیشه بادیدن این صحنه از یک سو به وجد می آمدم واز سویی دلم برای غربت مدینه می گرفت وامروز هم ... باز هم دیدن این جمعیت عزادار فکرم را مشغول چند سوال بی جواب کرد . اینکه آیا این موج جمعیت سیاه پوش درهمه این روزها وسالها توانسته لبخندرضایتی برلبان صاحب عزای امروز بنشاند یا او بازهم دردغربت خویش را تکرار کرده ؟؟؟ آیا اشک هایی که پهنای صورتم را گرفته توانسته سیرتم را عوض کند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا سینه زدن هایم به سینه ام نور معنویت بخشیده ؟؟؟؟ آیا سلام های هرروزه ام ارزش جواب داشته؟؟ واز همه مهمتر فکری که این روزها ذهنم را به خود مشغول کرده این که آیا این عزاداری وسیاه پوشیدن ها واشکها درد فردای تنهاییم را درمان کرده است ؟ آیا کسی به فریادم خواهد رسید ؟؟ وای اگر ...... [ یکشنبه 90/11/2 ] [ 6:37 عصر ] [ م حجت ]
ما مثل بچه ای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می کنند. بچه جلب و یترین مغازه ها می شود و دست پدر را رها می کندودربازار گم می شود و وقتی متوجه می شود که دیگر پدر را نمی بیند، گمان می کند پدرش گم شده است، در حالی که در واقع خودش گم شده است . انبیا و اولیا پدران خلقند و دست خلایق را می گیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلایق جلب متاع های دنیا شده اندودست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شده اند. امام زمان گم و غایب نشده است، ماگم ومحجوب گشته ایم. [ جمعه 90/10/30 ] [ 3:52 عصر ] [ م حجت ]
اگر راست باشد که زینب (س) اربعین به کربلا رسیده باشد خدامیداند چه کشیده است ! یک اربعین درد ورنج وصبر را برای برادر سوغات آورده است . اوکه درتمام طول این سفر پر مرارت باید عزت حسین را حفظ می کرده ،اوکه باید سنگ صبور همه زنان وبچه های مصیبت زده باشد ،امروز مجالی برای گریه یافته است . شاید از همین روست که میگویند زینب دراین روز برای اولین بار فریاد کشید واز حال رفت او امروز بار دیگر همه این چهل منزل درد را مرور می کند او بادیدن گودی قتلگاه بار دیگر بریدن سربرادر را شاهد خواهد بود .تنهایی برادر ، شهادت فرزندان وبرادر زاده ها وهمه یاران حسین شهادت مظلومانه نوزاد شیرخوار برادر و.... آری امروز کربلا برای زینب تکرار می شود . چه رنجی برده است زینب که بی بصیرتی مسلمانان را دیده است . چه دردی است برای او که مسلمانان شیفته پیامبر را که جبینهاشان از فرط نماز خواندن پینه بسته است را دربرابر برادرش دیده است وچه زجری کشید وقتی جانباز سپاه پدرش در صفین را بر سینه برادر نشسته دیده است و.... وچه زجری می کشد مهدی که غفلت من ومارا ببیند چه دردی است برای او که شاهد فریاد وگریه عمه اش باشد اما من ومارا مانع آمدنش وانتقام گرفتنش می بیند .چه دردی است برای او غفلت ما وچه شقاوتی برای من از این بالاتر که سهم او دردعای من ........
[ شنبه 90/10/24 ] [ 3:0 عصر ] [ م حجت ]
هرززو برای آمدنش اندکی دعا می کنیم وبرای نیامدنش کارهای بسیار !!!!!!!!!!!!! [ جمعه 90/10/16 ] [ 11:40 صبح ] [ م حجت ]
امروز میلاد پدر بزرگوار ولی نعمتمان بود . صبح که خدمت فرزندش مشرف شدم جایی برای تبریک ندیدم .اسمی از عید نبود .حال وهوای روزهای میلاد درحرم حس نمی شد . گوئی مصیبت این روزهای فرزندان حسین آنقدر بزرگ وجانسوز است که جایی برای حتی یک روز تعطیل عزا نمی گذارد . درتمام این روزهای پر از مصیبت واندوه نمی توان اسمی از تولد برد . هرچه برسال های عمرم افزوده می گردد حس می کنم غم ومصیبت حسین بیشتر وجودم را می سوزاند . می توانم بفهمم آن عارف دل سوخته ای که فقط یک گوشه از مصیبت کربلا را نشانش دادند تا آخر عمر چه کشید . اما نمی دانم فرزند منتقمش مهدی که همه این صحنه ها را دیده است چه کشیده ومی کشد ؟؟؟؟بی جهت نیست که درزیارت ناحیه می گوید اگر اشکم تمام شود برایت خون می گریم . واو چه می کشد از شیعیانی چون من که انتظارش را هرروز به تاخیر می اندازیم ؟ منتقم مهربانی که می خواهد بیاید وبرای همیشه با انتقام از دشمنان دل شیعه را آرامش بخشد وما نمی گذاریم وهرروز با اعمالمان سدی برایش ایجاد می کنیم واو چه کند بادرد دشمنان ودرد مضاعف دوستانش !!!!پس کی بیدار می شوم خدایا !!!!!!!!!! من ازخویش خسته شدم وتو از لطفت نه !!!!!!عجب حلمی دارد خدا !!!!!! [ یکشنبه 90/10/11 ] [ 3:52 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |