نگاه هشتم |
20 روز ازمحرم گذشته است.20 روز ازسیاه پوشیدن وسیاه پوش کردن شهرمان گذشته است. نمی گویم 20 روز عزاداری که هنوز هم حسین غریب است نام ویادش عاشوراست ،تمام میشود تا اربعین ومیرود تا سال بعد ... دراین میان تنها زنان شهرمان هر روز اقامه عزا میکنند آنها هم اگر بفهمند چه میکنند؟! لختی بیندیشیم دراین روزهای سیاه پوشی چقدر به حسین شباهت پیداکردیم؟ حسین به اعمال ما چه نمره ای میدهد ؟چقدر قبولمان دارد ؟! خیلیها حسین را میخواهند اما درکنار تمام دنیای خودشان !دنیایی پراز غفلت وگناه وخطا ...... حسین پدر مهربانی است که ما را راه میدهد ،درآغوش میگیرد تا هدایتمان کند اما مابرای نزدیک شدن به او چه کرده ایم؟! ما فقط «حب»حسین را داریم و«ولایت »واطاعتش را نه میخواهیم راه خودمان را برویم اما با محبت او .... راستی آیا همین،دلیل نیامدن «حسین غایب»زمانه نیست ؟؟؟!!!! [ جمعه 93/8/23 ] [ 4:53 عصر ] [ م حجت ]
خوشا گریه ، نه این گریه !! خوشا قصه ی یعقوب !! که گرگان بیابانی و پیراهن خونین عزیزش همه کذب است... خوشا چاه !! همان چاه که یوسف به سلامت ز درش باز درآمد و نه یک قطره ی خون ریخت در آن جا و نه انگشت کسی گم شده آن جا و کنارش نه تلی بود نه تپه !! وَ یعقوب ندیده است دمی یوسفِ در چاه ..
خوشا قصه ی یعقوب !! که گودال ندارد وَ آه از دل آن خواهر غم دیده که از روی تلی دیده که «الشّمر ...» عجب مجلس گرمی شده این جا، همین کنج اتاقم که به جز من و به جز روضه ی ارباب ، کسی نیست و انگار که عالم همه جمعند همین جا ! و انگار که این پنجره و فرش و در و ساعت و دیوار،گرفتند دمِ حضرت ارباب: حسین جان، حسین جان، حسین جان، حسین جان.. [ چهارشنبه 93/8/21 ] [ 9:33 صبح ] [ م حجت ]
عاشورای دیگری هم سپری شد .چه خوب است قبل ازآنکه ارباب به عزاداری مانمره دهد با نگاهی دوباره عملکرد خودرا ارزیابی کنیم. امسال ،مراسم احیای شب عاشورا،احیا شد .حرم حضرت معصومه نیز این مراسم را برگزار کرد .چه زیباست که دراخرین شب نیایش کربلاییان ماهم با آنها هم ناله شویم. مراسم وحدت بخش حسینیه اعظم زنجان بار دیگر این آرزو را دردلم زنده کرد که کاش همه هیات ها میتوانستند،«حسینیه من،هیات من،علم وکتل من»را رها کرده ویک پارچه ویک صدا زیر یک علم برای حسین سینه میزدند وآنچه دیده میشد فقط ماتم وعزابود نه «من» ها . نماز ظهر عاشورا با تأسی به مولای مظلوم برپاشد اما افسوس که باز هم برخی اعتنایی نکردند وهمچنان سینه زدند !برای که ؟نمیدانم ! ایستگاههای صلواتی نشان از عشق وارادت مردم به شهید کربلا بود اما بازهم هیچکس آنها را مدیریت نکرد که توزیع شیر وشربت وچای ، آش وعدسی وحلوا و.... درکنارهم جزاسراف حاصلی نخواهد داشت . باز هم کسی نگفت چشم تیز دشمن درکمین شماست ،رعایت بهداشت ،خودداری از اسراف،وحفظ عزت نفس زیبنده شماست ! وهیچکس یادش نبود که سزاوار است دراین لحظات به یاد لبان تفتیده کربلاییان از خوردن وآشامیدن امساک کرد ! وهچکس نگفت بیایید همه این پیشکش ونذر را درمیلاد حسین تقدیمش کنیم تانگویند در عزای مولایشان .......! [ شنبه 93/8/17 ] [ 4:30 عصر ] [ م حجت ]
تلخ ترین وغم بارترین روز تاریخ بشریت است. این لکه ننگ تا ابد بر دامن امت پیامبرآخر الزمان می ماند که تنها 50 سال پس از رحلت پیامبر مهربانشان ،فرزندانش را به بدترین شکل ممکن به قتل رساندند وبرای همیشه تاریخ دلها را عزادار کردند . اما چرا چنین شد ؟ عاشورا میوه 40 سال مبارزه فرهنگی وجنگ نرم معاویه بود ! بازار شبهات که رواج یافت ،حق وباطل آمیخته شد وفرزند پیامبر ،شد خارجی وکافر ،وخونش مباح شد وناموسش حلال ومالش و..... وامروز دشمن از همین تجربه بهره گرفته وبا شبیخون فرهنگی اش به ایمان واعتقاد جوانان تاخته و.. هر روز که موج شبهات را از زبان نوجوانان معصوم این مرز وبوم میشنوم ،دلم خون میشود .اما چه باید کرد ؟ کاش تجربه تاریخ را میخواندند وچهره بزک کرده دشمن فریبشان نمیداد .... کاش میفهمیدند که مظلومیت علی میوه همین جنگ نرم بود مظلومیتی که آتش بردل میزند آنجا که میگوید :روزگار مرا پایین آورد سپس پایین آورد وسپس پایین آورد تا گفتد علی ومعاویه ! این دردناکترین جمله اولین مظلوم عالم است وکاش میدانستند که حسین کشته همین شبهات است وکاش ...... خدابا به بصیرت قمر بنی هاشم بصیرتی به جوانان شیعه عطا کن که مغلوب دشمن نشوند وبه ما توانائی که با شبهات مقابله کنیم و.... صاحب مارا برسان و [ سه شنبه 93/8/13 ] [ 4:0 عصر ] [ م حجت ]
جون غلام سیاهی از اهل نوبه بود که فضل بن عباس بن عبدالمطلب مولای او بوده وامیرالمؤمنین علیه السلام اورا به یکصدوپنجاه دینار خرید، و به ابوذر غفاری بخشید تاخدمت او نماید. وی نزد حضرت ابوذر بود تااینکه عثمان اورا به ربزه تبعید کرد، وهمراه او به ربزه رفت وهنگامی که ازدنیا رفت در سال 31 هجری به مدینه بازگشت ودر خدمت علی علیه السلام بود ، بعداز شهادت آن حضرت خدمتگذار امام حسن علیه السلام ،وپس از آن در خدمت امام حسین علیه السلام بود و در خانه زین العابدین علیه السلام خدمت میکرد ،تا هنگامی که آن حضرت از مدینه به مکه .از مکه به کربلا آمدند جون با آنها بود. او چون مردی اسلحه شناس و در کار مرمت آلات حرب آزموده بود فلذا در شب عاشورا در خیمه حسین علیه السلام فقط جون غلام ابوذر مشغول اصلاح آلات جنگی بود. کَیْفَ یَرىَ الْفجَّارُ ضَرْبَ الأَسْوَدِ بِالْمُشْرِفِى الْقاطِعِ الْمُهَنَّدِ چگونه مىبینند گنهکاران، ضربت شمشیر مشرفى هندى و برّان غلام سیاه را پس از شهادت او، حسین (علیه السلام) در بالین سر او ایستاد و رو به درگاه الهی فرمودند: « اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَه وَطَیِّب رِیحَه وَاحشُرهُ مَعَ الاَبرارِ وَعَرِّف بَینَهُ وَبَینَ مُحَمَّدٍ وال مُحَمَّد » [ سه شنبه 93/8/13 ] [ 2:48 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |