نگاه هشتم |
![]() [ پنج شنبه 89/4/17 ] [ 9:20 صبح ] [ م حجت ]
[ سه شنبه 89/4/15 ] [ 12:11 عصر ] [ م حجت ]
مردی از دست روزگار سخت می نالید. پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست.استاد لیوان اب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟ آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیر قابل تحمل است. استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار اب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟ مرد گفت: ... خوب است و می توان تحمل کرد. استاد گفت شوری آب همان سختی های زندگی است. شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود. سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه انرا تعین می کند پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است. [ سه شنبه 89/4/15 ] [ 11:58 صبح ] [ م حجت ]
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟.... مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!! [ یکشنبه 89/4/13 ] [ 7:55 عصر ] [ م حجت ]
برخی دنیا راخانه می و ایراد و که او بگوید می نشینند و هرگونه که با مذاق او جور باشد می پوشند و در یک کلمه خود یادش بخیر! در قدیم آسیاب ها آبی بود، البته در ظاهر از می کردند اما چرخش سنگ ها از خود نبود بلکه این دنیا چرخش وگردش و حرکت و اقدامی [ جمعه 89/4/11 ] [ 9:50 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |