نگاه هشتم |
[ چهارشنبه 89/5/27 ] [ 4:46 عصر ] [ م حجت ]
[ چهارشنبه 89/5/20 ] [ 5:10 عصر ] [ م حجت ]
انواع عوامل و موجبات غفلت از خدا و از راه او محاصره شده و انگیزه های گوناگون ، او را به سمت پایین و تنزل و سقوط می کشاند- فرصتی پیدا کند که در آن بتواند روح را ـ که روح انسان و باطن بشر، به عروج و اعتلا تمایل دارد ـ به سمت عروج و اعتلا سوق دهد و به خدا تقرب جوید و به اخلاق الهی ، تخلق پیدا کند. ماه رمضان ، چنین فرصتی است . البته غیر از ماه رمضان ، فرصتهای دیگری هم هست . مثلاً همین نمازهای پنجگانه ، فرصتهایی است که ما می توانیم با استفاده از آنها، عروج کنیم ؛ خودمان را اصلاح نماییم و زنگارها و پوسیدگیها و غفلتها و بیماریهای معنوی را از خودمان دور کنیم . نماز، فرصت بسیار خوبی است . اهمیت دعاهای ماه مبارک
در این سی روز یا بیست و نه روز به طور مداوم ، غیر ازنمازهای موظف پنجگانه و نوافلی که همیشه انسان می تواند آنها را بخواند، دعاهایی هست که توجه به آن دعاها و خواندنشان ، انسان را نورانیت مضاعفی می بخشد. این دعاها را در اختیار ما گذاشته اند. کیفیت حرف زدن و مناجات کردن با خدا را به ما یاد داده اند. معین کرده اند که چه حرفهایی را می شود با خدا زد. بعضی از این جملات ادعیه مأثوره از ائمه (علیهم السلام ) هست که اگر اینها نبود، آدم نمی توانست خودش تشخیص بدهد که می شود با خدا با این زبان حرف زد و این طور از خدا خواست و التماس کرد. علاوه بر اینها، همین نفس روزه ماه رمضان است که یک زمینه روحانیت و نورانیت ، برای روزه دار می باشد و او را برای کسب فیوضات الهی ، آماده می کند. این ، مجموعه ماه رمضان ، با نماز و با وظایف مقرره همیشگی و با روزه و با دعاهایش است که اگر شما به اینها توجه کنید و تلاوت قرآن را هم به آن اضافه نمایید - که گفته اند ماه رمضان ، بهار قرآن است - یک دوره بازسازی و بازیابی و نجات خود از پوسیدگیها و فسادها و امثال اینها خواهد بود؛ دوره خیلی مغتنمی است [ سه شنبه 89/5/19 ] [ 4:53 عصر ] [ م حجت ]
خدای من! تو در دنیا خدای من ! تو بر من خوبی
هیچ فکر کرده تازه در دنیا در
قدر خدای من !حکم خدای من ! اگر خدای من !به تو خدای من ! اگر بخشی از مناجات راستی اگر باور آیا حرص وزیاده بیایید گاهی هم
[ شنبه 89/5/9 ] [ 12:41 عصر ] [ م حجت ]
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو سپند وار زکف داده ام عنان بی تو ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی پراست سینه ام از اندوه گران بی تو نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو لب از حکایت شبهای تار می بندم اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان نمی زندسخنم آتشی به جان بی تو ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو گزاره غم دل را مگر کنم چو امین جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو [ سه شنبه 89/5/5 ] [ 7:43 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |