نگاه هشتم |
[ پنج شنبه 89/6/11 ] [ 5:27 عصر ] [ م حجت ]
اول مظلومش خوانند،از آن لحظه که رسول مهربانی دار دنیا را وداع گفت نامهربانی با او آغاز شد ،از اتش زدن خانه اش ،سیلی زدن به صورت همسری که دختر رسولش بود ،ریسمان بر گردنش آویختن ،تشییع شبانه همسفر جوان زندگیش ، گریستن ها ی تنهایی بر قبری مخفی ،25سال تحمل وسکوت ،و..اما شاید بدترین درد علی مردمی نادان است که اطراف او هستند ،کسانی که حرف اورا نمی فهمند انها که از دریای علمش بهره نمی گیرند و... اوج مظلومیتش انجاست که خودش فرمود:الدهر انزلنی ثم انزلنی ثم انزلنی حتی یقال :علی ومعاویه هم ردیف کردن او با معاویه درد بزرگی است که خودش می داند وآنها که علی شناسند بیعت اجبار ی همین مردم نادان با او ، یار ی نکردنش وجنگ ها ی پی در پی،تبلیغات مسموم معاویه تا آنجا که مجسمه ایمان را کافرخواندند ،شهادت مظلومانه اش ،مخفی ماندن قبرش تا صد سال و... همه وهمه از مظلومیتها ی آن اول مظلوم عالم است .اما امروز وقتی در ایوان باصفای نجف می نشینی وهمه مظلومیتهایش را مرور می کنی ومی توانی با افتخار نامش را فریاد کنی می بینی کسی هست که از او هم مظلومتر است او که هنوز مزارش مخفی است ،او که هنوز نمی توانی در خانه اش نامش را برزبان آوری ،او که هنوز در خانه اش نام قاتلش را می برند وجاهلانه براو سلام می کنند وتو را هم دعوت می کنند که بر او سلام کنی در حالی که تمام وجودت بغض است ونفرت .... وعلی امروز هم مظلوم است چرا که من ومائی ادعای شیعه بودنش را داریم که از فرهنگ او فرسنگ ها فاصله داریم ،که هنوز حتی یک بار نهج البلاغه اش را مرور نکرده ایم ،که مایه زینتش که نیستیم مایه ننگ او هم هستیم وکاش این شبها بیدار می شدیم وبر می گشتیم و...... [ چهارشنبه 89/6/10 ] [ 11:34 صبح ] [ م حجت ]
[ سه شنبه 89/6/9 ] [ 10:39 صبح ] [ م حجت ]
مولود خانه خدا، محبوب خدا، به سوی خانه خدا قدم برمیدارد. دیوارها، دستان ترکخوردهشان را بالا آوردهاند تا در هیاهوی رفتن او، تلاشی برای ماندنش کرده باشند. کوچههای آشنای کوفه، اشک میریزند. مناجات عاشقانه مولا، ریسههای نورانی این کوچههای تاریک بود و قدمهای مهربانش، فرش باشکوه خاک. شبهای کوفه، حجله حجله از آفتاب حضور او نورانی میشد؛ وقتی انبان سخاوت بر دوش، دستان نیاز را سیراب میکرد. کوفه، دردهایش را بر شانه این مرد سبک میکرد و تنهاییهایش را با حضور او مأنوس بود. کوفه، بر قامت مولا ایستاده بود؛ بیآنکه یکبار از خود بپرسد این کیست که مرا اینچنین تاب آورده است؟! این کیست که ناله یتیمان مرا پاسخ داده و نگذاشته هیچ تهیدستی بیپناه بماند؟! کیست که از فانوسهای روشن هدایتش، شهر روشن شده است و خطبههای آسمانیاش، بهشت را بشارت میدهد؟ مرد میآید؛ تنها و استوار، خود، تنها سایهسار وسعت خویش است. او نیامده بود که بماند. پرندهترینِ نسل آدم بود. چگونه میتوانست در اسارت خاک بماند؟ زهرآلودهترین شمشیر، به دستان شقیترین انسان، انتظار او را میکشید، انتظار حیدر خیبرشکن را. باید برود؛ پس ضربت شمشیر را مرهم زخمهایش میداند؛ اگرچه هیچکس نتواند بفهمد معنای لبخند مولا در خضاب خون سرش و سرودن «فزت برب الکعبه» را. اگرچه هیچکس نتواند لذت مرگ را در نظر مولا درک کند که مولا چرا انتظار مرگ را میکشید؟ [ سه شنبه 89/6/9 ] [ 10:28 صبح ] [ م حجت ]
میهمانی خدا از نیمه گذ شت وبه پایان نزدیکتر شد آخرین فرصتها پیش روی ماست شب قدر پیش روی ماست قرار است به میزان لیاقتمان روزی یک ساله را در این شب دریافت کنیم شوخی نیست مقدرات یک سال ما بستگی به آمادگی ما در این یک شبی دارد که در میان شبهای دیگر پنهان شده است آن رئوف مهربانتر ازمادر شب سرنوشت را به شبهای پایان ماه موکول کرد تا با استفاده از این ماه سراسر برکت آمادگی لازم را بدست آوریم راستی چقدر آماده شدیم ؟ چه میزان از ماهی که دست وپای شیاطین در غل وزنجیر بود برای مبارزه با این دشمن قسم خورده بهره گرفتیم ؟ چقدر از ماهی که نفس کشیدنمان تسبیح ، خوابمان عبادت و... بود برای سنگین کردن ترازوی اعمالملن بهره بردیم ؟ چقدر تلاش کردیم روزه واقعی داشته باشیم ؟ وچقدر روزه ما را به معدن عظمت الهی نزدیک کرد ؟ راستی آمادگی ما برای دریافت رحمت بیکران الهی به چه میزان است ؟ آیا ظرف دل خویش را برای دریافت باران لطف او وسعت بخشیده ایم ؟ وای اگر این شبها برود وبهره ای نگرفته باشیم !وای اگر از آزاد شدگان این شبها نباشیم ! وای اگر از محرومین با شیم واز مر حومین نباشیم !وای اگر رفتارمان پس از این ماه با قبل آن تفاوتی نکرده باشد یعنی که دهانی بی حاصل بسته بودیم ! خدایا دستمان را بگیر قدرت درک عظمت این شبها را نصیبمان ساز بیدارمان کن که آخرین تیرها را از چله کمان رها سازیم وکارمان بسازیم ! آمین یا ارحم الراحمین التماس دعا [ یکشنبه 89/6/7 ] [ 10:47 صبح ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |