نگاه هشتم

روزی غریبه ای نزد سقراط  رفت و گفت: من می خواهم در شهر شما ساکن شوم. اینجا چگونه مردمی دارد؟

سقراط پرسید: در زادگاهت چه جور آدم هایی زندگی می کنند؟

مرد غریبه گفت: مردم چندان خوبی نیستند، دروغ می گویند، حقه می زنند و دزدی می کنند. به همین خاطر است که انجا را ترک کرده ام.

سقراط خردمند می گوید: مردم اینجا نیز همانگونه هستند اگر جای تو بودم به جستجو ادامه می دادم. چندی بعد غریبه ای دیگر به سراغ سقراط آمد و درباره مردم آتن سوال کرد. سقراط هم دوباره پرسید: آدم های شهر خودت چه جور آدم هایی هستند؟

غریبه پاسخ داد: فوق العاده اند، به هم کمک می کنند و راستگو و پرکارند. چون می خواستم بقیه ی دنیا را هم ببینم ترک وطن کردم.

سقراط اندیشمند در پاسخ به این یکی می گوید: اینجا هم همانطور است. چرا وارد شهر نمی شوی؟ مطمئن باش این شهر دقیقاً همان جایی است که تصورش را می کنی.

نکته: ما دنیا را آنگونه می بینیم که هستیم و در دیگارن چیزهایی را می بینیم که در درون ما وجود دارد، انسانی که مثبت و مهربان باشد هر کجا که برود در اطرافش و در آدم هایی که با آنها در ارتباط است جز نیکویی چیزی نخواهد دید و انسان کج اندیش و منفی باف نیز به هر کجا برود جز زشتی و نقصان در محیط پیرامونش چیزی را تجربه نخواهد کرد. از این جهت است که می گویند: قبل از این که نشانی ات را تغییر دهی فکرت را عوض کن. وقتی تغییر نکنیم، هر کجا که برویم آسمان همین رنگ است و چه خوش گفته است صائب تبریزی:

از درون سینه توست جهان چون دوزخ

دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت


[ یکشنبه 90/6/27 ] [ 11:17 صبح ] [ م حجت ]
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب