نگاه هشتم

 

در تشرف علی بن ابراهیم بن مهزیار، امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- این نکته را باز تذکر نموده‌اند که پسر مهزیار نقل می‌کند که پس از توسلات عدیده‌ای،

در یک سفر در جستجوی آن وجود مقدس به مکه مشرف می‌شود، شبی در مسجدالحرام مقابل درب کعبه شخص وارسته‌ای را می‌بیند

که پس از سلام و معرفی خود، به این‌که از سوی حضرت مأمور بردن پسر مهزیار به جهت پابوسی حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف- است، از پسر مهزیار می‌پرسد: چه چیزی را طلب می‌کنی ای ابالحسن؟

گفتم: امامی که محجوب و مخفی از عالم است.

گفت: او از شما پوشیده و مخفی نیست و لکن اعمال بد شما او را از شما پوشانده و مخفی ساخته است.

وقتی آن شخص پس از مقدماتی، عتی بن مهزیار را خدمت حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالی فرجه الشریف- می‌برد حضرت در قسمتی از سخنانشان خطابه به او می‌فرماید: ای ابوالحسن شب و روز توقع و انتظار آمدن تو را داشتم، چه چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟

پسر مهزیار در جواب می‌گوید: ای آقای من تا الان کسی را نیافته بودم که مرا راهنمایی کند.

حضرت فرمودند: کسی را نیافتی که راهنمائیت کند؟!

آنگاه با انگشتان مبارکشان بر روی زمین فشار دادند و سپس فرمودند: و لکن شما اموالتان را زیاد نمودید، ضعفاء مؤمنین را دچار حیرت ساختید و بین خود قطع رحم نمودید پس الان برای شما چه عذری مانده است؟

امام زمان عج

 


[ پنج شنبه 90/6/24 ] [ 4:25 عصر ] [ م حجت ]
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب