نگاه هشتم |
صاحبدلی ،برای اقامه نماز به مسجد رفت .نمازگزاران،همه اورا شناختند؛پس،از او خواستند که پس از نماز ،برمنبر رود وپندگوید .پذیرفت.نماز جماعت تمام شد .مرد صاحبدل برخاست وبرپله نخست منبر نشست .... خطاب به جماعت گفت : مردم !هرکس از شما که می داند امروز تاشب خواهد زیست ونخواهد مرد ،برخیزد !کسی برنخاست . گفت :حالا هرکس ازشما که خودرا آماده مرگ کرده است ،برخیزد !بازکسی برنخاست . گفت شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛اما برای رفتن نیز آماده نیستید !!!!!!! [ شنبه 90/4/18 ] [ 4:12 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |