سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاه هشتم

لقمان حکیم پسر را گفت:امروز طعام مخور و روزه دار، و هرچه بر زبان راندی، بنویس .

شبانگاه همه آنچه را که نوشتی، بر من بخوان. آنگاه روزه‏ات را بگشا و طعام خور. شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. دیروقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند،آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد . روز چهارم، هیچ نگفت .

شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشته‏ها بخواند. پسر گفت: امروز هیچ نگفته‏ام تا برخوانم. لقمان گفت: پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که :

روز قیامت، آنان که کم گفته‏اند، چنان حال خوشی دارند که اکنون تو داری. 


[ دوشنبه 90/4/13 ] [ 6:43 عصر ] [ م حجت ]
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب