نگاه هشتم |
علّامه حسنزادهآملی نقل کرده است: بنده حریم اساتید را بسیاربسیار حفظ میکردم. سعی میکردم در حضور استاد به دیوار تکیه ندهم، چهار زانو بنشینم، حرفی را زیاد تکرار نکنم، چون و چرا نمیکردم که مبادا سبب رنجش استاد شود. یک روز محضر آقای مهدی الهی قمشهای نشسته بودم. خم شدم و کف پای ایشان را بوسیدم. ایشان برگشتند و به من فرمودند: چرا این کار را کردی؟! گفتم: من لیاقت ندارم که دست شما را ببوسم. برای بنده این کار مایة مباهات است، خب چرا این کار را نکنم؟ یکی از شاگردان علّامه طباطبایی دربارة علاقه و احترام فراوان علّامه به استادش، مرحوم قاضی مینویسد: من یک روز به علّامه عطر تعارف کردم. ایشان عطر را گرفته و تأمّلی کردند و گفتند: دو سال است که استاد ما مرحوم قاضی رحلت کردهاند و من از آن وقت تا به حال، عطر نزدهام و تا همین زمان اخیر نیز هر وقت بنده به ایشان عطر میدادم، در آن را میبستند و در جیبشان میگذاشتند و ندیدم که ایشان عطر استعمال کنند؛ با اینکه از رحلت استادشان 36 سال میگذرد!
[ سه شنبه 90/2/13 ] [ 4:41 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |