سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاه هشتم

 چه دوست عجیبی!

دل رهبر جامعه طاقت گریه کودکی را ندارد سر نماز صدای گریه بچه میاید نماز را تند میکند رکوع وسجده کوتاه  وسریع تمامش میکند تا مادر بچه را بغل کند به مردم حیرت زده هم میگوید :خوب بچه گریه میکرد دیگر !

یک دوست عجیب غریب که آنقدر برای دوستهایش دل میسوزاند که نزدیک است کار دست خودش بدهد نردیک است جان از تنش در اید باز خداست که موعظه اش میکند "تو قرار بود به این مردم دل بسوزانی ولی  قرار نبود دیگر از فکر اینها خودت را هلاک کنی  تو قرار بود اینها را به راه بیاور ولی از قرار هم ان طرف تر رفتی  داری حرص میزنی "پیغمبر وحرص ؟؟؟

حرص میزنی گمشده ها را توی راه بیاوری  حریص علیکم بالمومنین رووف رحیم

عتابها فایده نداشت جنس دل که عوض نمیشود وسط جنگ احد همان جا  که گلو گاهی را که سپرده بود مراقبت کنندرها کرده اند تنهاش گذاشته اند پیشانی ودندنانش را شکسته اند همان جا در همان حا ل دلش شور مردم را میزند که نکندخدا این را نبخشد !

همان جا دست به دعا بلند میکند :قوم مرا هدایت کن اینها نمیدانند اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون 

 از کتاب خدا خانه دارد فاطمه شهیدی


[ چهارشنبه 87/1/7 ] [ 3:19 عصر ] [ م حجت ]
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب