شبث بن ربعی در جریان نبرد در کربلا خودی نشان نداده است و با توجه به سخنی که پس از شهادت مسلم بن عوسجه در حین جنگ بیان داشته، میتوان به این نتیجه رسید که این چهره منافق سیاسیکار که احساس میکرد اوضاع همیشه به کام یزید و عبیدالله زیاد نخواهد بود، بهگونهای رفتار کرده است که در صورت تغییر شرایط، بتواند فشار و زور عبیدالله را توجیه حضور خود در کربلا کند و از سوی دیگر با عدمرویارویی با امام حسین(ع) و یارانش و نیز تمجید از مسلم بن عوسجه برای خود آبرویی کسب کند؛ هدفی که به نظر میرسد پس از فاجعه کربلا بدان نائل گشته است.
مورخان روایت کردهاند که چون خبر شهادت مسلم بن عوسجه در میان لشکر ابنزیاد انتشار یافت، گروهی ابراز شادمانی کردند، اما ناگاه شبث بن ربعی تاب نیاورده فریاد زد: «وای بر شما، مادرانتان به عزایتان بنشینند. شما کسان خود را بهدست خود میکشید و خویشتن را برای دیگران خوار و ذلیل میکنید! آیا از کشتن مسلم بن عوسجه خوشنود شدهاید؟ به خدا سوگند جایگاه معنوی او در میان مسلمانان بسیار ارجمند است. من در جنگ آذربایجان به چشم خود دیدم شش تن از مشرکان
را کشت.»
پس از پایان جنگ در کربلا و بازگشت کوفیان به شهر کوفه، چون در آغاز عبیدالله زیاد سرمست از پیروزی بود و بر اوضاع شهر تسلط داشت، شبث به تناسب موقعیت، مسجد خود را به شکرانه قتل امام حسین(ع) تجدید بنا کرد.
در پی قیام مختار به خونخواهی امام حسین(ع)، به نقلی شبث بن ربعی به او پیوست و حتی ریاست شرطه را در حکومت مختار بر کوفه به دست گرفت و از کسانی شد که خون امام حسین(ع) را مطالبه میکردند!
باید از مختار که با ادعای خونخواهی امام حسین(ع) قیام کرد، بعید باشد کسی را که فرمانده پیادگان سپاه عمر سعد در کربلا بوده، تا این حد به خود نزدیک کرده باشد و از سوی دیگر با توجه به تحلیلی که از عملکرد شبث در فاجعه کربلا بیان شد، احتمال میرود که وی توانسته باشد مختار را نیز فریب دهد و خود را در دستگاه مختار مقرب سازد. به هر روی، آنچه مسلم است اینکه شبث تا پیش از شورش اشراف کوفه بر ضد مختار که وی در آن نقش اساسی داشت، نهتنها مورد تعقیب و بازخواست مختار واقع نشد، بلکه ظاهرا مورد احترام وی نیز بوده است.
مختار به هنگام حکومت خود در کوفه، ایرانیان مقیم این شهر را به خود نزدیک کرد و به اتکای آنها قدرت خویش را گسترش داد. از این اقدام مختار، اشراف کوفه بهشدت آزردهخاطر شدند و شبث را به نمایندگی خود نزد مختار فرستادند تا در این باره با او سخن بگوید. مختار خواستههای شبث را پذیرفت، ولی اشراف کوفه که شبث نیز در میان آنها بود، همچنان ناراضی بودند تا اینکه به هنگام خروج سپاه مختار به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر برای مقابله با سپاه شام، با سوءاستفاده از غیبت سپاه، بر ضد مختار شورش کردند. در این توطئه، شبث بن ربعی همراه با شمر بن ذیالجوشن و محمد بن اشعث بن قیس از فرماندهان اصلی اشراف شورشی بودند. شورشیان موفق شدند بر نیمی از کوفه دست یابند و حاضر به پذیرش مصالحه مختار که میخواست همه شرایط آنان را بپذیرد، نبودند.
مختار از سویی با آنان مذاکره میکرد و از سوی دیگر در پی ابراهیم بن مالک اشتر فرستاد تا با سپاه بازگردد و شورش را سرکوب کند. شبث بن ربعی که بر عزل مختار و خروج او از کوفه اصرار داشت، در پی انتشار خبر بازگشت ابراهیم بن مالک اشتر، به سرعت تغییر موضع داد و پسر خود عبدالمؤمن را نزد مختار فرستاد و پیغام داد که «ما از عشیره تو و دست راست تو هستیم. به خدا سوگند با تو نبرد نمیکنیم و از این بابت به ما اطمینان داشته باش.» مختار که متوجه فرصتطلبیهای شبث شده بود، به درخواست او وقعی ننهاد و ابراهیم بن مالک را به مقابله او اعزام داشت. ابراهیم نیروهای شبث را درهم شکسته و پراکنده ساخت.
پس از شکست این شورش بود که مختار موقعیت را برای کشتار قاتلان امام حسین(ع) مناسب دید و به تعقیب آنها پرداخت. شبث بن ربعی و شمر بن ذیالجوشن و تعدادی از عاملان فاجعه کربلا بهسوی بصره گریختند. مختار گروهی را به تعقیب آنها فرستاد که شمر را به هلاکت رساندند، اما شبث موفق شد به بصره فرار کند.(شبث در حالی که قبایش باز بود و بر قاطری سوار بود که دم نداشت و یک گوش آن نیز بریده شده بود و فریاد میزد به داد برسید، بر در قصر مصعب بن زبیر دشمن مختار در بصره درآمد. به مصعب گفتند مردی با این مشخصات بر در قصر است، مصعب گفت: آری این شبث بن ربعی است، زیرا کسی جز او چنین کاری نمیکند؛ بگویید وارد شود. شبث و برخی از اشراف کوفه را نزد مصعب آوردند. آنها به مصعب گفتند که بر مخالفت با مختار اتفاق دارند و از او خواستند تا با کمک آنها برای مقابله با مختار حرکت کند.
مصعب بن زبیر از سوی برادرش عبدالله که داعیه خلافت داشت و در مکه مستقر بود به جنگ مختار آمد. با تزلزل کار مختار در جنگ با مصعب، شبث بن ربعی ناظر بر قتل مختار بهدست مصعب بود. اگرچه شبث در این هنگام به زبیریان پیوسته بود، اما پس از آنکه عبدالله بن زبیر به دست حجاج بن یوسف ثقفی که از سوی عبدالملک بن مروان اموی اعزام شده بود، کشته شد و بساط حکومت زبیریان درهم پیچیده شد، با شاخه مروانی بنیامیه بیعت کرد و در کوفه ساکن شد و بخشی از دوران حکومت جلاد بنیامیه یعنی حجاج بن یوسف بر این شهر را نیز تجربه کرد.
شگفت آنکه شبث در حکومت حجاج بر کوفه نیز دارای احترام بود و حجاج که بهشدت سران و بزرگان کوفه را زیر نظر داشت و بسیاری از آنها را به سبب تغییر مواضع و نفاق از دم تیغ میگذرانید، کاری به کار شبث نداشت.
سرانجام شبث بن ربعی به هنگام حکومت حجاج بن یوسف بر کوفه در سال 80 هجری مردو به نظر میرسد تا زمان مرگ، موقعیت خود را در میان کوفیان حفظ کرده باشد. اگر قول طبری مبنی بر اینکه «شبث در جاهلیت شخصیتی بوده است» صحیح باشد، چنانچه مقارن ظهور اسلام حداقل 20 ساله بوده، با احتساب تاریخ مرگش، باید بیش از 110 سال عمر کرده باشد