در هر برههای از تاریخ اسلام، چهرههای سیاسی و سیاستمدارانی چندچهره وجود داشتهاند که با موضعگیریهای خاص خود در روند تحولات و حوادث تأثیرگذار بوده و بعضا باعث انحراف و تغییر شرایط در جهت منافع خویش بودهاند. مورخان با بررسی نقش و موقعیت این «سیاسیکاران» چهار تن را بهعنوان برجستهترین و زیرکترین و به تعبیری برترین سیاستمداران تاریخ اسلام معرفی کردهاند: معاویه بن ابیسفیان، عمرو بن عاص، مغیره بن شعبه ثقفی و زیاد بن ابیه؛ اینان به دهاهالعرب مشهورند. این چهار تن هر چند به سبب عدم پایبندی به ضوابط و قیود شرعی و اعتقاد به آنچه در دنیای معاصر «ماکیاولیسم» خوانده میشود، توانستند جریان تاریخ را به نفع منافع شخصی و حزبی (بنیامیه و در مقیاس بزرگتر، اشرافیت قریش) تغییر دهند، از دید عموم شیعه و برخی از واقعبینان اهل تسنن بدنامانی تلقی میشوند که بهخاطر دنیای خود، آخرت بسیاری را بر باد دادند. در میان چهرههای سیاسی برجسته و تأثیرگذار نام شبث بن ربعی ریاحی جز برای آنانکه با تاریخ صدر اسلام سر و کار دارند و با موشکافی به حوادث آن دوره مینگرند، ناشناخته است. وی که در این مقاله زوایای رنگارنگ زندگی سیاسیاش بررسی میشود، بهمراتب از آن چهار چهره پیشگفته، سیاسیکارتر و مکارتر است. اینکه چرا نام شبثبن ربعی در زمره داهیان عرب در تاریخ اسلام ثبت نشده، شاید یکی به سبب روش منافقانه و متلون او باشد که با وجود تغییر پی در پی موضع سیاسی، در هر موقعیتی وجهه خویش را در میان مردم حفظ میکرده و به همین دلیل او را بهعنوان سیاستمدار زیرک تلقی نکردهاند. دیگر اینکه ممکن است مورخان، مراد از «دهاهالعرب» را کسانی گرفته باشند که در عرصه سیاست به مقام و منصبهای بزرگی دست یافتهاند و چون شبث بن ربعی در طول عمر دراز سیاسیاش هیچگاه منصب برجسته سیاسی نداشته؛ لذا در شمار داهیان عرب نامیده نشده است.
به نقل طبری، مورخ مشهور، شبث بن ربعی که از قبیله بزرگ بنیتمیم بود، در دوران جاهلیت فردی سرشناس بهشمار میرفت. با توجه به ارزشهای جاهلی که اعتبار و امتیاز افراد در قبایل به دارا بودن یک یا چند خصلت شیخوخیت (ریشسفیدی)، شجاعت، سخاوت و سخنوری بود، شبث باید از برخی از این خصایل برخوردار میبوده که جزو سرشناسان قبیله بهشمار آمده است.
وی از اصحاب رسول خدا(ص) خوانده نشده و این امر نشاندهنده آن است که اگرچه طبق شواهد باید در عصر آن حضرت، مسلمان شده باشد، به حضور پیامبر اسلام(ص) نرسیده و لذا افتخار صحابی بودن حضرتش را نیافته است؛ با این حال، در کتب رجالی در شمار اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) به حساب آمده است.
در پی ارتحال وجود مقدس رسول خدا(ص) و غصب خلافت و در نتیجه انتشار خبر کنار نهاده شدن وصی و خلیفه آن حضرت در شبهجزیره، افراد فرصتطلب و قبایلی که متأثر از هیبت اسلام و اقتدار پیامبرش، این آیین را پذیرفته بودند، فرصت را برای رسیدن به مطامع خویش و بازگشت به جاهلیت مناسب دیده و جریان گستردهای از ارتداد را در دارالاسلام پدید آوردند. ازجمله این افراد زنی به نام «سجاح» از قبیله بنیتمیم بود که ادعای پیامبری کرد و بسیاری از قبیله وی و برخی قبایل دیگر به او پیوستند. در فتنهای که سجاح بهپا کرد، شبث بن ربعی به او پیوست و مؤذن وی شد.
سجاح که قصد تصرف مدینه را داشت، شنید در یمامه (واقع در شرق شبهجزیره) کسی دیگر نیز ادعای پیامبری کرده است. لذا به سوی یمامه راند، اما توسط پیامبر دروغین دیگر یعنی مسیلمه کذاب اغفال گشت و به همسری او درآمد و درنتیجه قوای آنها یکی شد. خالد بن ولید، فرمانده اعزامی خلیفه اول پس از جنگ و گریزهای سخت، سرانجام موفق به شکست و قتل مسیلمه شد و سجاح پس از اسارت و توبه، نزد قبیلهاش بازگردانده شد. در جریان سرکوبی سخت و کشتار مرتدان، شبث بن ربعی که سخنگوی سجاح بود، معلوم نیست چگونه از آن معرکه جان سالم بهدر برد. فقط نوشتهاند که دوباره مسلمان شد و در بنیتمیم به موقعیت خود بازگشت.
از شبث بن ربعی در فاصله سرکوبی مرتدان تا دوره خلافت عثمان بن عفان خبر درستی در دست نیست. در این مدت و به هنگام خلافت عمر بن خطاب شهرهای کوفه و بصره بنا گردید و بسیاری از مردم به این شهرهای نو بنیاد مهاجرت کردند. ازجمله بیشتر بنیتمیم به بصره رفتند و اندکی ازجمله شبث بن ربعی راهی کوفه شدند.
در اواخر خلافت عثمان، شهرهای مهم عالم اسلام که سرشناسترین و برجستهترین رجال مسلمان را در خود جای داده بود، یعنی کوفه، بصره و فسطاط در مصر و مدینه (مرکز خلافت) بر ضد سیاستهای نابخردانه خلیفه و اعمال تبعیضها و هتکحرمتها قیام کردند و از هر یک گروهی به نمایندگی مردم این شهرها به مدینه آمدند تا با خلیفه اتمام حجت کنند. در حالیکه اکثریت قاطع مردم کوفه به عملکرد خلیفه معترض بوده و 200 تن از سرشناسان آنها به رهبری مالکاشتر به مدینه رفته بودند، شبث بن ربعی از معدود افرادی بود که حامی عثمان به شمار میرفتند. وی در ایام محاصره خانه عثمان ازجمله کسانی بود که به او کمک میرساندند.
در پی قتل عثمان و به خلافت رسیدن امیر مؤمنان علی(ع) و استقرار آن حضرت در کوفه پس از جنگ جمل، شبث بن ربعی جزو اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) شد. در صفین و پیش از آغاز جنگ، امیرالمؤمنین(ع) او و بشیر بن عمرو بن محصن انصاری و سعید بن قیس همدانی را نزد معاویه فرستاد تا وی را از سرکشی و جنگ و به هدر دادن خون مسلمانان بازدارند. شبث بن ربعی در سخنانی معاویه را در امر خونخواهی عثمان به چالش کشید و بهگونهای با او برخورد کرد که موجب خشم معاویه و اخراج آنها شد. هنگام وقوع جنگ، شبث توسط امیرمؤمنان علی(ع) به فرماندهی قوم بنیحنظله منصوب شد، اما پس از نیرنگ معاویه و عمرو بن عاص در به نیزه کردن قرآنها، شبث به جرگه کسانی پیوست که خواهان متارکه جنگ و آتشبس بودند.
با پیدایش خوارج، شبث بن ربعی به آنها پیوست و به فرماندهی سپاه خوارج نیز رسید و در روستای نهروان که محل اجتماع و اعلام موجودیت خوارج بود، مستقر شد و به نقل طبری، اول کسی است که «حروریه» یعنی خوارج را موجودیت بخشید.با این حال، روایت شده شبت توسط عبدالله بن کواء یشکری به فرماندهی خوارج منصوب شد و تا پیش از وقوع جنگ نهروان خوارج در فرمان او بودند.
ادامه دارد