نگاه هشتم
گنجشک به خدا گفت :لانه کوچکی داشتم آرامگاه خستگیم بود ،سرپناه بی کسیم بود طوفان تو آن را از من گرفت کجای دنیای تورا گرفته بود ؟!
خداگفت:تو خواب بودی مار بزرگی در راه لانه ات کمین کرده بود باد را گفتم :لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی !!
چه بسیار بلاها را که از تو بواسطه محبتم دور کردم وتوندانسته به دشمنیم برخاستی !!!

[ جمعه 89/3/21 ] [ 12:16 عصر ] [ م حجت ]
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب