سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاه هشتم

گفته بودم عاشق کارم ومخاطبینم هستم (همان بچه ها ی خوب مدرسه )آنقدر که حتی با لب تر کردنی ایام تابستانم را هم تقدیمشان میکنم با خنده هایشان میخندم وبا غمشان عمگین میشوم ، گاه اشتباهشان دلم را به درد می آورد  مثل این روزها که جای خالی خدا در زندگیشان غصه دارم میکند وعوارض ناشی از آن را می بینم  ،که احساس بیهودگی میکنند ،که گاه وبیگاه انگیزه هایشان  را از دست میدهند ،که بازیچه ها ی زندگی سرگرمشان نمیکند و....

امروز ا زروزهایی بود که با تمام وجود برایشان از او گفتم .شاید بغض درونم را حس کردند ،شاید فهمیدند آنچه میگویم حرف دلم بود  که با او بودن چه لذتی دارد ،که نماز صبح نخواندنها چه جفایی است بر روح تشنه مان ،که چقدر با او بودن آراممان میکند آنقدر که توان تحمل  همه سختیها را به دست می اوریم که اصلا با او بودن جایی برا یسختی نمیگذارد  که را ستی او همان است که :

داشتنش جبران همه نداشتنها ست

وکاش .....


[ شنبه 89/2/4 ] [ 8:25 عصر ] [ م حجت ]
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب