کربلا، قصه عبادت و زهد و خلوتگزینیهای تهی از معرفت یا گسسته
از عمل و تکاپوی مجاهدانه نیست. کربلا مجاهدت عابدانه و عبادت مجاهدانه است. عاشقان
عرصه عاشورا، از سفر شبانه اشک و تهجد و استغاثه بازمیگشتند و دل و لب متبرک به
عبادت داشتند.
در توصیف شب عاشورا گفته شده است: لَهُم دویٌّ کدویِّ النَّحل بین
قائم و قاعد و راکع و ساجد؛ زمزمههای شب عاشورا همچون زمزمه کندوی عسل بود و آن شب
را همگان به رکوع و سجود و قیام و قعود گذراندند و اگر چنین نبود کربلا، کربلا
نمیشد. آنکه شب عظیم و روحانی و شکوهمند ندارد، روز بزرگ و حماسهگون و سترگ را
نمیتواند رقم بزند. دوستان خدا خورشیدهای خود را در شب میجویند و با توانی که از
شب مییابند، شور و شگفتی روز را رقم میزنند که توصیف اینان را علی (علیه السلام)
اینگونه فرموده است: زهّاد اللیل و اُسد النهار.
وقتی غروب تاسوعا دشمن به
انگیزه حمله و شروع نبرد به خیمهها نزدیک شد، امام برادرش، ابوالفضل العباس، را به
سمت دشمن فرستاد تا شبی را امان دهند و شب عشق بازی و استغاثه و عبادت را رقم زنند
و دلیل این امان را اینگونه بیان فرمود اِنّی اُحبّ الصلوة و تلاوةُ کتابه و کثرة
الدعاءِ و الاِستغفار ؛ من شیفته و دلباخته نماز و عبادت و زمزمه قرآنم. شیفته دعا
و استغفار فراوان.
پیران مجاهد کربلا، جوانان پاکباز و فداکار و نوجوانان و حتی
کودکان کربلا عارف و عابدند. ذکر با نسیم نفسهایشان آمیخته و عطر یاد دوست در
پرنیان لحظههایشان پیچیده است.
امام عاشورا فرزند کسی است که شبانگاه عبادتش در
نخلستان مدینه و کوفه، همه عابدان را شگفتزده میکند. او پرورده دامانی است که در
وصف عبادتش گفتهاند: متی قامت فی محرابها بین یدَی ربّها جلّ جلاله زهر نُورها
لملائکة السماءِ کما یزهرُ نور الکواکب لاهل الارض و یقولُ الله عزّ و جلّ لملائکته
یا ملائکتی اُنظروا الی اَمَتی فاطمة سَیدة امائی قائمةً بینَ یَدَی ترتعُد فرائصها
من خیفتی وَ قَد اَقبلَت بقلبها علی عبادتی اُشهدکُم اِنّی قد اَمِنتُ شیعتها من
النّار ؛ هرگاه در محراب عبادتش پیش چشم خدای بزرگ به عبادت برمیخاست، درخشش وجود
او به درخشش ستارگان بر اهل زمین، آسمان و آسمانیان را روشن میکرد و خداوند به
فرشتگان میفرمود: فرشتگان من، به بنده من فاطمه، برترین بنده، بنگرید که پیش روی
من ایستاده است و از خوف من وجودش لرزان است. او قلبش را در عبادت تقدیم کرده است.
شما گواه باشید که پیروانش را از شعله سوزان جهنم رهایی و امان بخشیدم.
یعنی
هرکس چنین باشد جز بهشت نخواهد دید و کربلاییان شیعه فاطمهاند. آنان نیز در پیشگاه
محبوب، لرزان و هراسان به عبادت میایستادند. عاشقانه زمزمه میکردند. وجود روشن
آنها، روشنیبخش آسمان بود و سرانگشت اشارت خدا به آنان که ای فرشتگان من، خوبتر
و زیباتر و دلباختهتر از اینان نمیتوان یافت.
یاران حسین، قرآنشناس و
قرآنپژوه و قاری قرآن بودند. اباعبدالله بر بالین حبیب، او را ختم کننده قرآن در
هر شب می خواند. بریر، قرآنشناس و سیدالقراء کوفه است. گفت و گوی صحابه با سپاه
عمر سعد، و انذار آنان عمدتاً با آیات قرآن است.
بریر با دشمن خویش مباهله
میکند و بدرق? یاران در لحظ? شهادت با آیهی کریمهی" من المومنین رجال صدقوا ما
عاهدوا الله علیه فمنهم مَن قضی نَحبه و مِنهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً " است.
نیم روز داغ عاشورا عمرو بن کعب (ابو ثمامه صائدی) هنگام نماز ظهر را مطرح کرد
و تمنّای برپایی نماز در غربت عاشورا به امامت اباعبدالله را.
امام در پاسخ او
فرمود: ذکرت الصلوة جعلک الله مِنَ المُصلّین الذاکرین نَعَم هذا اوّلُ وقتِها
سَلُوهُم اَن یکفّوا عنّا حتّی نُصلّی نماز را به یاد آوردی؛ خدا تو را از
نمازگزاران ذاکر قرار دهد. آری، اوّل وقت است از دشمن بخواه، اندکی جنگ را متوقّف
کند تا نماز خود را برپا کنیم.
سعید بن عبدالله و عمرو بن قرظه کعبی پیش روی
امام ایستادند و حریم نماز امام را پاسداری کردند و به شهادت رسیدند.
نقطهی عطف
کربلا شب شکوهمند عبادت یاران است و نماز ظهر.
همین شیفتگی به عبادت است که
سختترین و تلخترین شرایط را آسان میکند. این رسم پروانههای عاشق است که
پَرسوختگان فروغ یار باشند و شیفتگان وصل.
عبادت پل این رسیدن است و عاشورا،
نمایشگاه روحهایی که از سفر عبادت برگشته، شهادت را به همین دلیل شیفته و بیتاب
بودند.
منبع: آینه دران آفتاب، دکتر محمدرضا
سنگری