نگاه هشتم |
دیگران را برای خود خواستن، رسم جوانمرادن نیست. در آیین فتوت و رادی، معیار و ارزش، از خودگذشتگی و پاکبازی است و به تعبیر اخلاق ناصری «ایثار آن بود که بر نفس آسان باشد از سر مایحتاجی که به خاصّه او تعلق داشته بود برخاستن، و بذل کردن در وجه کسی که استحقاق آن او را ثابت بود». امام صادق در وصف مؤمنان میفرمایند: هم البررةُ بِالاخوان فی حالِ العُسر و الیُسر المؤثرون علی انفسهم فی حال العُسر کذلکَ وصفهم الله فقال "و یؤثرون علی انفسهم" ؛ ایشان نیکی کنندگان به برادران در حال سختی و راحتیاند و برگزینندگان بر خویشتن در حال سختیاند آنچنان که خدای تعالی ایشان را چنین وصف کرده است: و یؤثرون علی انفسهم. ایثار و پاکبازی، ریشه در وارستگی و عظمت روح دارد. آنکه شیفته و وابسته چیزی نیست میتواند ببخشد و آن که روحی عظیم، جانی رها و وجودی آزاد و بندگسسته دارد میتواند ایثار کند. در افقی فراتر، ایثار، داد و ستد انسان با خداست. جان دادن و جانان یافتن، از تن گذشتن و به رضوان الهی رسیدن است. کربلا جز این نیست. قصّهی انسانهایی متعالی که از همه چیز میگذرند و در نهایت پاکبازی، قرب و وصل دوست مییابند. وقتی در آغاز حرکت، پیشاهنگ انقلاب، اباعبدالله، مطرح میکند که تنها آنان همراه شوند که بذل جان کنند و همه درمییابند که امام، قاطع و صادق، انتهای راه را ترسیم میکند، معلوم میشود همراهان، چهرههای مخلص، پاکباز و از جان گذشتهای هستند که از تیغ نمیگریزند و از جان دریغ نمیورزند. همره ما را هوای خانه نیست هر که جست از سوختن پروانه نیست شب عاشورا یا شاید یک، دو شب قبل از عاشورا، امام حسین (ع) یاران خویش را فراخواند و با آنان به گفتوگو نشست. امام زینالعابدین میفرماید: در آن شب من سخت بیمار بودم، خود را نزدیک کردم تا سخنان پدرم را با اصحاب بشنوم، امام فرمود: اِثنی عَلی الله اَحسَنَ الثناءِ و اَحمَدُهُ علی السرّاءِ وَ الضرّاءِ. اللّهُمَّ اِنّی اَحمدَکُ عَلی اَن اکرمتَنَا بالنُّبوّة و علّمتنا القرآن و فهَّمتنا فی الدّین و جَعَلتَ لَنا اَسماعاً و ابصاراً و افئدةً فاجعلنا مِنَ الشاکرین. امّا بَعدُ فانّی لا اَعلَمُ اصحاباً اَوفی و لا اَبَرَّ و لا خیراً مِن اصحابی و لا اهل بیتٍ اَبَرَّ و اَوصَل من اهل بیتی فجزاکُم اللهُ تعالی عنّی خیراً اَلا و اِنّی لا اَظُنُّ یوماً لَنا مِن هؤلاءِ. اَلا و اِنّی قَد اذِنتُ لَکُم، فانطلقوا عنّی جمیعاً فی حلٍ لَیسَ علیکم حَرَج منّی و لا ذِمام. هذا اللیل قد غَشّاکم فاتّخذوهُ جَمَلاً ؛ خدا را به نیکوترین سپاسها ستایش میکنم و او را در نعمت و رنج و بلا سپاس میگزارم. خدایا! تو را سپاس میگویم که به نبوّت کرامتمان بخشیدی، قرآنمان آموختی، در دین، فهم و روشنبینی و بصیرتمان دادی. به پاس این همه داده و بخشیدن گوش و چشم و قلب، ما را از سپاسگزاران قرار بده. باری، من یاران و اصحابی وفادارتر، نیکوکارتر و خوبتر از یارانم نمیشناسم و خاندانی درستکارتر و صمیمیتر از خانوادهام سراغ ندارم. خدای بزرگ همه را از جانب من پاداش نیکو عنایت فرماید. آگاه باشید گمان نمیکنم بیش از همین روز، دشمن مهلت و امانم بدهد. آگاه باشید من به همهی شما اجازه رفتن میدهم. همگی آزادید و میتوانید بروید. من بیعت خویش را از همگان برداشتم. هیچ تنگنایی نیست. شب و تاریکی را شتر راهوار خویش گیرید و جان از این معرکه بیرون برید. از ایینه داران آفتاب- دکتر سنگری [ سه شنبه 88/10/29 ] [ 11:42 صبح ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |