نگاه هشتم |
زنون حکیم مردی را بر ساحل دریا ،اندوهگین دید که غم دنیا میخورد .حکیم اورا گفت :بر دنیاغم مخور !اگر در نهایت توانگری ،در کشتی بودی وکشتیت در دریا شکسته بود ودر حال غرق بودی ،آیا نهایت آرزویت ،آن نبود که نجات یابی وهمه ثروت را از دست بدهی ؟گفت :اگر بردنیا فرمانروایی داشتی وهمه اطرافیانت قصد کشتن تورا داشتند ،آیا آرزویت نجات ار دست آنان نبود ؟حتی به بهای ازدست دادن هر آن چه داری ؟ گفت :بلی گفت :تو اکنون همان توانگری واینک همان پادشاه ! مرد به سخن حکیم آرام شد ! [ چهارشنبه 88/1/5 ] [ 9:45 صبح ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |