نگاه هشتم |
نشانی از دژبانی تلفن زدند گفتند یکی امده نشانی های "رثائی " را میده وسراغشو میگیره تند خودم را رسوندم انجا پیرزنی بود میگفت :هرماه میامد خونه مون برام پول میاورد اسمش محمد علی بود یک روز راه افتادم دنبالش اومد تا اینجا چند ماهه به من سر نزده نگرانشم ... بهش گفتیم شهید شده نشست همونجا وشروع کرد به گریه کردن .... [ یکشنبه 87/7/14 ] [ 4:32 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |