نگاه هشتم

باز آ!که دل هنوز به یاد تو دلبراست

جان از دریچه نظرم چشم بردر است

باز آدگر !که سایه دیوار انتظار

سوزنده تر زتابش خورشید محشر است

باز آ!که باز مردم چشمم زدرد هجر

در موج خیز اشک چو کشتی شناور است

باز آکه از فراق تو ای غایب از نظر

دامن زخون دیده چو دریای گوهر است

ای صبح مهر بخش دل ! از مشرق امید

بنمای رخ !که طالعم از شب سیه  تر است

زد نقش روی تو بر دل چنان که اشک

آیینه دار چهره ات ای ماه منظر است

ای رفته از برابر یاران مشفقت!

رویت به هرچه مینگرم در برابر است

مشفق کاشانی


[ پنج شنبه 87/5/31 ] [ 12:18 عصر ] [ م حجت ]
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب