نگاه هشتم

جون غلام سیاهی از اهل نوبه بود که فضل بن عباس بن عبدالمطلب مولای او بوده وامیرالمؤمنین علیه السلام اورا به یکصدوپنجاه دینار خرید، و به ابوذر غفاری بخشید تاخدمت او نماید. وی نزد حضرت ابوذر بود تااینکه عثمان اورا به ربزه تبعید کرد، وهمراه او به ربزه رفت وهنگامی که ازدنیا رفت در سال 31 هجری به مدینه بازگشت ودر خدمت علی علیه السلام بود ، بعداز شهادت آن حضرت خدمتگذار امام حسن علیه السلام ،وپس از آن در خدمت امام حسین علیه السلام بود و در خانه زین العابدین علیه السلام خدمت میکرد ،تا هنگامی که آن حضرت از مدینه به مکه .از مکه به کربلا آمدند جون با آنها بود.

او چون مردی اسلحه شناس و در کار مرمت آلات حرب آزموده بود فلذا در شب عاشورا در خیمه حسین علیه السلام فقط جون غلام ابوذر مشغول اصلاح آلات جنگی بود.
جون روز عاشورا از امام اجازه خواست. امام به او اجازه نداد، و فرمود: من به تو اذن مى‏دهم که از این سرزمین بروى و جان خود را حفظ کنى، زیرا تو همراه ما آمدى تا به عافیت و خوشى برسى، پس در گرفتارى ما خود را مبتلا مساز. . جون خود را بر قدمهای امام انداخت و بـرآن بوسـه میزد و میگفت: ای فرزند رسول خدا صلی الله عل یه واله من در روز خوشی کاسه لیس شما خاندان باشم و در روز سختی دست از یاری شما بردارم؟!
درست است که بوى بد، نژاد پست و رنگ سیاه دارم، ولى شما بر من منّت بگذار و مرا به آسایش جاویدان بهشتى برسان تا بدنم خوشبو، نژادم شریف، و رویم سفید شود. نه، هرگز! به خدا قسم از شما دور نمى‏شوم تا این‏که خون سیاه خویش را با خون پاک شما درآمیزم! امام اجازه داد، و جون مشغول نبرد شد و چنین رجز مى‏خواند:

کَیْفَ یَرىَ الْفجَّارُ ضَرْبَ الأَسْوَدِ بِالْمُشْرِفِى الْقاطِعِ الْمُهَنَّدِ
بِالسَّیْفِ صَلْتاً عَنْ بَنى‏ مُحَمَّدٍ أَذُبُّ عَنْهُمْ بِاللِّسانِ وَالْیَدِ
أَرْجُو بِذاکَ الْفَوْزَ عِنْدَ الْمَوْرِدِمِنَ الالهِ الْواحِدِ الْمُوَحَّدِ

چگونه مى‏بینند گنهکاران، ضربت شمشیر مشرفى هندى و برّان غلام سیاه را
که با دست و زبان از فرزندان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دفاع می‏کنم؟
امید به شفاعت و نجات از یگانه شفیع نزد خداى یکتا ( رسول اکرم) دارم.
به گفته برخى از معاصرین او 25 تن از دشمن را به هلاکت رساند؛
سپس خود به شهادت رسید.

پس از شهادت او، حسین (علیه السلام) در بالین سر او ایستاد و رو به درگاه الهی فرمودند:

« اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَه وَطَیِّب رِیحَه وَاحشُرهُ مَعَ الاَبرارِ وَعَرِّف بَینَهُ وَبَینَ مُحَمَّدٍ وال مُحَمَّد »
خداوندا روی او را سفید وبوی اورا نیکوگردان و اورا با نیکان محشور نما وبا محمد وآل محمد علیهم السلام آشنا و معاشر گردان.
امام باقر علیه السلام از پدرش امام زین‏ العابدین علیه السلام نقل می‏کند که پس از گذشت ده روز از شهادت جون، بدن او بوى مشک میداد.


[ سه شنبه 93/8/13 ] [ 2:48 عصر ] [ م حجت ]
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب