نگاه هشتم |
حال غریبیست .همیشه اسفند که میرسد ،شور وشعف آمدن عید همه جا را میگیرد اما دل من را غم میگیرد . هیچ وقت نفهمیدم چرا آمدن عید وگذر زمان ملت را شاد میکند ؟! خوشا بحالشان لابد آنقدر از سرمایه عمرشان بهره بده اند که گذشت زمان شادشان کند اما من که همه سرمایه را داده وچیزی نستانده ام حق دارم برحال خویش بگریم. خانه تکانی مردم مرا یاد خانه نتکانده دلم می اندازد ،غبارهایی که باید برود ونرفته است . سفید کننده ها مرا به حسرت ماده سفید کننده ای میبرد که تیرگیهای دلم را بزداید . بیرون ریختن اجناس اضافه خانه مرا یاد همه آنچه در دلم یعنی خانه خدا وحریم کبریا جاخوش کرده می اندازد . گذر زمان یعنی از کف رفتن تنها سرمایه ،سرمایه ای که دقایقش باید ارزشمند می بود ونبود ،سرمایه ای که در برابر همه ثانیه هایش باید جواب بدهم و... همه ثانیه های کلاس درسم،همه ثانیه های زندگی با دنیای مجازی وهمه ثانیه های ........ وامسال که قصه پر غصه پایان نامه هم به آن اضافه شده است و....... [ چهارشنبه 92/12/7 ] [ 7:58 عصر ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |