نگاه هشتم
ایستاده بود پشت همین در ،تکیه داده به همین دیوار ودر راروی پیامبری باز کرده بود که هر صبح پیش از مسجد می آمد که بگوید : "پدرت فدای دخترم"!
ایستاده بود پشت همین دیوار تکیه داده بود به همین دیوار ودر رابه روی پیامبر بازکرده بود که هر غروب می آمد که بگوید :"شادی دلم ،پاره تنم "
ایستاده بود پشت همین در تکیه داده بودبه همین دیوار ودررا به روی پیامبری باز کرده بود که میخواست سفر برود وآمده بود زیرگلوی اورا ببوسد .
ایستاده بود پشت همین در تکیه داده بود به همین دیوار ودرراروی پیامبری باز کرده بود که پی "کسای یمانی" میگشت تادر آن ارامش یابد .
ایستاده بود پشت همین در تکیه داده بود به همین دیوار ودر را روی پسرش حسین (ع) باز کرده بود :"جدت زیر کساست برو نزدیک"
ایستاده بود پشت همین در تکیه داده بود به همین دیوار وبه حسین خسته از راه آمده گفته بود "نورچشمم""میوه دلم " "جد وبرادرت زیر کسایند "
ایستاده بود پشت همین در تکیه داده بود به همین دیوار ودررابروی علی(ع)باز کرده بود روی علی که بی تاب میگفت "بوی برادرم محمد (ص)می آید .
ایستاده بود پشت همین در تکیه داده بود به همین دیوار یعنی آیا در راروی جبرئیل خودش باز کرده بود؟
ایستاده بود پشت همین در تکیه داه بودبه همین دیوار وگردنبند یادگاری را کف دستهایش دراز کرده بود سمت فقیری که از این همه سخاوت گریه می کرد .
ایستاده بود پشت همین در تکیه داه بودبه همین دیواروبه صورت شرمنده زنی که برای بار دهم سوالی را میپرسید لبخند زده بود 
ایستاده بود پشت همین در تکیه داه بودبه همین دیوارودر را به روی مردش باز کرده بود که باز با دست خالی ازراه میرسید ونگفته بود که چندروز است غذایش را به بچه ها داده وخود نخورده است .
ادامه دارد .....

[ دوشنبه 89/2/6 ] [ 7:6 عصر ] [ م حجت ]

عیسی (ع) برمردی عبورکرد که هم کربود وهم پیسی داشت ، هم نیمی ازبدنش فلج بود ،جذام داشت و گوشتهای تنش می ریخت وبا خود زمزمه میکرد :

خدایا تو را شکر که مرا از بسیاری از دردهای مردم عافیت دادی!!

عیسی (ع) پرسید کدام درداست که تو نداری ؟!!

گفت :من بهتر از کسانی هستم که خدا معرفت خویش را در قلب انها قرار نداده است !


[ دوشنبه 89/2/6 ] [ 6:11 عصر ] [ م حجت ]

گفته بودم عاشق کارم ومخاطبینم هستم (همان بچه ها ی خوب مدرسه )آنقدر که حتی با لب تر کردنی ایام تابستانم را هم تقدیمشان میکنم با خنده هایشان میخندم وبا غمشان عمگین میشوم ، گاه اشتباهشان دلم را به درد می آورد  مثل این روزها که جای خالی خدا در زندگیشان غصه دارم میکند وعوارض ناشی از آن را می بینم  ،که احساس بیهودگی میکنند ،که گاه وبیگاه انگیزه هایشان  را از دست میدهند ،که بازیچه ها ی زندگی سرگرمشان نمیکند و....

امروز ا زروزهایی بود که با تمام وجود برایشان از او گفتم .شاید بغض درونم را حس کردند ،شاید فهمیدند آنچه میگویم حرف دلم بود  که با او بودن چه لذتی دارد ،که نماز صبح نخواندنها چه جفایی است بر روح تشنه مان ،که چقدر با او بودن آراممان میکند آنقدر که توان تحمل  همه سختیها را به دست می اوریم که اصلا با او بودن جایی برا یسختی نمیگذارد  که را ستی او همان است که :

داشتنش جبران همه نداشتنها ست

وکاش .....


[ شنبه 89/2/4 ] [ 8:25 عصر ] [ م حجت ]

[ سه شنبه 89/1/31 ] [ 7:44 عصر ] [ م حجت ]

قرآن در بسیاری از سوره ها از جمله سوره مائده به مذمت قوم یهود میپردازد  وارا وعقاید باطلشان را نقد میکند  اما نکته زیبا آنجاست که انصاف را رعایت میکند در بسیار ی موارد از کلمه بعضهم استفاده میکند تا همه را با یک چوب نراند یا در مورد دیگری وقتی بدترین مذمت ها در مورد این قوم را می اورد باز هم پارا ازانصاف بیرون نگذاشته ومی فرماید: «ومنهم امه مقتصده » یعنی جماعت میانه رویی هم در میان آنها هست ولی اکثر آنها فاسقند

سوال اینجاست که وقتی قرآن در قضاوت خود از دشمن  جانب انصاف را رعایت میکند  وهمه را به یک چوب نمیراند چرا پیروان قرآن  چنین نمیکنند وحتی دوستان ومسلمانان را این گونه مورد قضاوت قرار میدهند ؟ اصفهانی ها چنیند مشهدیها چنان و کاسبها بهمان و.....

استاد فاطمی نیا می فرمودند :بسیار ی از مردم به خاطر نگفتن یک کلمه به جهنم میروند ! کلمه« بعضیها » همان که قرآن میگوید وپیروان قرآن نمی گویند !

انصاف را رعایت کنیم !


[ یکشنبه 89/1/22 ] [ 7:4 عصر ] [ م حجت ]
<   <<   156   157   158   159   160   >>   >
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب