سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاه هشتم

از همه قشنگ تر، حال و روز او را علی توصیف می کند. علی می گوید: «رسول الله، یک طبیب دوره گرد بود»؛ دلش نمی آمد

که خیلی با ابهت بنشیند آن بالا و مریض ها شرفیاب حضور بشوند؛ لوازم معالجه اش را برمی داشت راه می افتاد دور شهر؛ پی مریض ها. (طَبیبٌ دَوّارٌ بِطّبِه).

چی با خودش برمی داشت؟ یک دستش «مرهم» می گرفت؛ یک دستش «وَسَم»؛ برای آنها که فقط زخم داشتند، مرهم می گذاشت؛ ولی بعضی ها، دمل های چرکی داشتند؛ باید جراحی هم می کرد؛ «وسم»، مال همین کار بود. وسم، یعنی داغ هایی که در قدیم برای شکافتن استفاده می کردند؛ جراحی سرپایی.

علی می گوید: «مرهم هایش کاری بودند؛ اثر داشتند (أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ)؛ وسم هایش هم حسابی بودند (وَ أَحْمَی مَوَاسِمَهُ).

**

اول فکر کردم از همه قشنگ تر را علی گفته؛ ولی الان یک جملة حتی قشنگ تر هم یادم آمد که درست همین حال را بگوید؛ آن هم توصیف خداست از او؛ «یک رسولی آمده سراغتان که تحمل رنج شما برایش سخت است» (لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ). آخرش هم تقصیر همین دلش شد که در آن روایت گفت: «هیچ پیامبری به اندازة من سختی نکشید». حساب دو دو تایی اگر بخواهی بکنی، نسبت به بقیة پیغمبرها خیلی هم اوضاع برای او سخت نبود. در طائف، سنگش زدند. در اُحد هم پیشانی و دندانش را شکستند. بقیه هم از این جور مصیبت ها داشته اند؛ ولی از حساب دو دو تایی که بزنیم بیرون، اگر حواست به حرف خدا باشد که «رنج های شما، برای او گران تمام می شود، طاقتش را می برد». این جوری اگر چرتکه بیندازی، راستی هم چقدر سختی کشیده! اندازة نادانی و غل و زنجیرهایی که همة ما به خودمان بسته ایم اگر بخواهد رنج بکشد، اگر حرص بزند که ما را به راه بیاورد، واقعاً هم چه کارش سخت است.

**

آخرش این که خدا داشت تماشایش می کرد و بعد گفت: «چه اخلاق شگرفی داری» (إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ). انگار که از دست پخت خودش در شگفت مانده باشد... .

از دکتر فاطمه شهیدی 



[ شنبه 92/10/28 ] [ 5:6 عصر ] [ م حجت ]
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب