سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاه هشتم

درآیات پایانی سوره مبارکه یوسف  هشدار عجیبی برای همه مومنان است " ومایومن اکثرهم بالله الا وهم مشرکون" بیشتر مومنین مشرکند !!!!

این چگونه شرکی است که با ایمان جمع می شود ؟!

شرک درصفات وشرک درطاعت 

همه می دانیم خدا رازق است اماچرا برای تامین رزق خود به راههایی که خدا نمی پسندد روی می آوریم ؟! 

چرا با وجود اینکه می دانیم همه عزت به تمامه نزد خداست ،بازهم به دنبال عزت از راهی هستم که او نمی خواهد ؟!

اگر خدا محیی است چرا می گوییم اگر فلانی نبود هلاک میشدم ؟ در روایتی امام (ع) می فرمایند :بگویید اگر لطف خدا توسط فلانی نبود هلاک می شدم .

نوع دیگر شرک که مضمون روایات نیز هست شرک دراطاعت است .پرستش خدا همراه اطاعت شیطان ؛این شرک گرچه منجر به کفر نمی شود اما منجر به فسق می شود .

یک بار دیگر دقت کنیم : بیشتر مومنین مشرکند !!!!!!!! هشدار جدی است ! درجه این شرک درما چقدر است !؟گریه‌آوروااااای


[ یکشنبه 91/2/10 ] [ 7:1 عصر ] [ م حجت ]

دل را زبی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوا ی از قفس تن پریدن است

از بیم مرگ نیست که سر داده ام فغان
بانگ جرس ز شوق به منزل رسیدن است

دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است

شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است

سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است

بگرفت آب و رنگ ز فیض حضور تو
هر گل دراین چمن که سزاوار دیدن است

با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه ی دل من ناشنیدن است

آن را که لب به دام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است

رهبر معظم انقلاب 


[ جمعه 91/2/8 ] [ 5:2 عصر ] [ م حجت ]

امیر المومنین علی (ع):

بیچاره فرزند آدم ، اجلش پوشیده است،
بیماریش پنهان است،
اعمالش را می نگارند،
پشه ای او را می آزارد
جرعه ای گلوگیرش شده و می کشدش
و عرق تن بدبویش می سازد!


[ دوشنبه 91/2/4 ] [ 4:27 عصر ] [ م حجت ]

یک از شایعاتی که درمورد حضرت یوسف برسر زبانهاست وحتی شعرا هم درمورد آن شعرها سروده اند این است که یوسف دربرابر پدر رسم ادب را به جا نیاورد واز این رو نبوت از نسل او برداشته شد .این سخن با صریح آیات قران منافات دارد .

اولا یوسف به تعبیرقران مخلَص است وشیطان رابه ساحت مخلَصین راهی نیست"الا عبادک منهم المخلصین" 

بعلاوه قرآن وقتی از تکریم یوسف برای پدر رنجدیده اش یاد می کند از زبان یوسف خطاب به پدرمی گوید "ادخلوا مصر" واین نشان می دهد که یوسف به استقبال پدراز شهر خارج شده  واز آنها می خواهد وارد شوند .درآیه بعد نیز "ورفع ابویه علی العرش" را داریم .یعنی یوسف پدرومادر خودرا بلند کرد بر تخت سلطنت نشاند .یعنی خود بر جایگاه اقتدارش ننشست  بلکه زیر پای والدین نشست واین نهایت تکریم آنهاست .

آری یوسف با همه عظمتش درنگاه مردم،دربرابر پدر ومادر  تواضع وفروتنی نشان داد وحال نوبت خداست که در ازای این خضوع به او رفعت بخشد ؛پدرمادر ویازده برادر به شکرانه لطف الهی دربرابر یوسف به خاک افتادند .این تواضع یوسف را به این مقام رساند .


[ یکشنبه 91/2/3 ] [ 5:24 عصر ] [ م حجت ]

قرآن یعقوب نبی را دراوج مشکلات  ودردمندی هایش «کظیم» می خواند .به مشکی پراز آب ومتلاطم که چنان محکم بسته است که ذره ای آب آن بیرون نمی ریزد  «کظم» می گویند یعقوب دراوج مصیبت نیز دردهایش فقط در درون است وکسی را آزار نمی دهد . این ویژگی مومن است که «بُشره فی وجهه وحزنه فی قلبه» است ویعقوب ایتن صفت را دراوج خود دارد .او دراوج شادی ودراوج غم کنترل نفس خودرا به دست دارد .اطرافیان او از غم های دل او آزار نمی بینند . 


[ یکشنبه 91/1/27 ] [ 7:27 عصر ] [ م حجت ]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب