بوعلی گرفتار قولنج شد هرچه درمان کرد افاقه نکرد پس دست از معالجه و مداوا کشید و گفت :

« آن مدبری که تدبیر بدن من می نمود ، از تدبیر دست برداشت دیگر معالجه من نفعی ندارد. »

پس غسل کرد و توبه نمود و آنچه را داشت به فقرا بخشید و غلامان را آزاد کرد و هر سه روز یک ختم قرآن از حفظ تلاوت می کرد ، تا اینکه کتاب شفا مرض او را به شفا تبدیل نکرد و کتاب نجات از مرگش نجات نداد و اجل او را از پای درآورد و در حال احتضار این رباعی را می خواند :

تا باده عشق در قدح ریخته اند وندر پس عشق عاشق انگیخته اند

با جان و روان بوعلی مهر علی چون شیر و شکر بهم بر آمیخته اند

و می گفت : آنکه مردیم و آنچه که با خود بردیم ، این است که دانستیم که هیچ ندانستیم .

شیخ الرئیس ابوعلی سینا در روز جمعه اول ماه مبارک رمضان سال 428 هجری قمری به جوار رحمت الهی پیوست و در همدان ، در قسمت جنوبی مدفون گردید .

این روزها سیما سریال قدیمی پدرسالار را باز پخش میکند .من که شکر خداوقت تماشای تلویزیون را ندارم اما گهگاه وعبوری چیزهای را میبینم

.باز پخش پدرسالار یاداور خاطرات شیرین آن روزهاست.

 دکور ساده فیلم ،لباسهای بلند وپوشیده وزندگی ساده آدمهاجذابیت آن روزها را زنده میکند .

دوستانم راست میگویند که من در دهه 60 مانده ام بس که روزهای شیرینی بود آن روزها 

اما امروز خوشحالیم که بیش از 20 شبکه سیما مردم را از ماهواره دور کرده است اما هزینه اینهمه شبکه های رنگارنگ از محل فروش آنتن به دست آمده است که نه فرو ش فرهنگ مردم 

چه به خورد مردم میدهیم اینروزها 

وقت باارزش عمر را به حرف زدن بگذارنند تا 55 دقیقه مکالمه رایگان جایزه بگیرند که باز هم حرف بزنند !

به این شماره زنگ بزنند تا برایشان جوک بگوید واوقاتشان را مفرح تر کنند!

حتی جای خالی  قصه شبانه مادرهای بی حوصله امروز رافلان شماره گویا پرمیکند!

آموز ش بچه ها هم حتی با انواع اساباب بازی ها انجام میشود تا مادران عزیز به جای ارتباط با فرزندشان وقتشان را با رقابت وچشم وهم چشمی پرکنند .

سیما آدمهایی را نشان میدهد که آنقدر «کوچکند» که علت افسردگیشان کهنه شدن قابلمه شان است وهمه شادی و«راحتشان» آمدن سرویس جدید قابلمه !

آدمهایی که باسیر در رویاهای « کوچک» خویش چای وبرنج میخرند تا برنده مسابقات بخت آزمایی شوند

شرم آوراست که سیما ساعتها وقت مردم را میگیرد تا با آدمها ی خوشبختی مصاحبه کند که با مصرف بیشتر برنده ماشین وخانه و...شده اند !

سیما از آدمهای «کوچکی» حکایت میکند که «اعتماد به نفس»شان با نوع شامپو تامین میشود !!!!!!!!!

سیما میگوید درمسابقه خوردن انواع چیپس وپفک  آنقدر پیش روید که گوی سبقت را از دیگران بربایید حتی عاطفه ومحبت را جایگزین لذت خوردن این مواد مضر کنید وسپس برای حفظ تناسب اندام به سراغ تن تاک و...بروید

ومن مانده ام کودکانی که به نا شب خود محتاجند،این تبلیغات با دل کوچک آنها چه میکند؟!

خانواده هایی که برای تهیه جهیزیه مختصر دختران خود به فروش کلیه رو می آورند با دیدن این تجملات وخانه های لوکس چه می کشند ؟

ودل مولای مهربان ما با دیدن این فاصله وشکاف .......

سیما اینروزها همه ذهن ووقت مردم را با تبلیغات کالاهای لوکسی گرفته که هیچ نیاز ی به آنها نیست .مردم را وارد مسابقه مصرف زدگی ورقابت ناسالمی کرده است که ثمره اش جز  اسراف وتجملی که (یکی از عوامل مهم طلاق است )نیست.

شکر خدا که مجریان وبازیگران سیما هم که رکورد دار طلاقند ولابد اینهم به نوعی کلاس وتمدن تبدیل شده است 

حال این روزهای سیما خراب است به بهانه پخش 24 ساعت برنامه آدمهایی را ساخته است که به تعبیر علی (ع) «همّهاعلفها» آدمهایی بسان چهارپایان که همه همتشان شکمشان است 

وتا کی باید در انتظار اصلاح این دانشگاه باشیم ؟ وتاکی انتظار مصلح واصلاح و..........

کاش انقلابی دیگر در می افتاد برای حفظ انقلاب !!!!!!    

انسان که شیرینی می خورد، اگر شیرینی اطراف دهانش بماند و او دهانش را تمیز نکند، مگس ها در اطراف او جمع می شوند و هر چه آن ها را براند باز هم برمی گردند. به همین دلیل در لغت عرب به مگس ذُباب می گویند.
این کلمه مخفّف از دو کلمه ذُبَّ به معنای رانده شده و آبَ به معنای بازگشت است، زیرا مگس حشره ای است که هر چه رانده شود، باز می گردد.
مرحوم فیض می فرمایند: این مگس ها افکار و اندیشه های ما هستند و آن شیرینی، تعلقات ما به امور دنیوی است.

وقتی انسان با تعلقات وارد نماز می شود، این مگس های تخیلات و افکار به دنبال آن به دل انسان هجوم می آورند. راه حلش این است که ذهن خود را از این تعلقات دنیوی پاک کنیم تا جلوی هجوم افکار پراکنده به قلب گرفته شود.
آن مقداری را که می توانید، کنترل کنید و اختیاراً دنبال نکنید و آنچه را هم که غیر اختیاری وارد می شود، اهمیت ندهید.

خداوند متعال وعده داده است که هر کس در راه معنویت کوشش کند من دستش را می گیرم. اگر ما متعهد بشویم که آن قسمتی را که می توانیم و در اختیار ماست کنترل کنیم، از برکت این مجاهده خداوند به تدریج مهمان های ناخوانده را از قلب ما بیرون می کند.

استاد فاطمی نیا

به 

ظاهر زائرم اما زیارت را نمی فهمم

من بیچاره لطف آشکارت را نمی فهمم

تو از من بیشتر مشتاق دیداری و من 

حتی

به دل افتادن گاه و گدارت را نمی فهمم

زیارتنامه می خوانم دلم از نور لبریز است

"اگر چه گاه معنای عبارت را نمی فهمم"

تو پرواز مرا در اوج می خواهی و می دانی

من از بس در قفس بودم اسارت را نمی فهمم

به جای غربت تو ازدحام صحن را دیدم

غریبی

 آه

 درد بی شمارت را نمی فهمم

...

به هر زائر سه جا سر می زنی- دلگرمی ام این است-

زیارت نه ولی قول و قرارت را که می فهمم